شفقنا زندگی- اعتماد، عرفان صفی پور: زندگی دستخوش تغییرات شده. انسانی که شاید سال ها قبل به خانواده به عنوان یک ارزش جدا نشدنی از حیات طبیعی نگاه می کرد، امروز از دست این ارزش عاصی شده. باور کنیم یا نه، امروز، جوانان نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز، با پدیده نویی به نام خانواده گریزی مواجه شده اند. پدیده یی که فکر و ذهن بسیاری از جامعه شناسان و پژوهشگران را مشغول ساخته تا راهی برای جلوگیری از این هنجارشکنی پیدا کنند. این موضوع چند سالی است که در ایران نیز رواج یافته و گواهش گزارش هایی است که هر از چندگاهی توسط مراجع آماری اعلام می شود. گزارش هایی که حاکی از افزایش خانه های مجردی، زندگی جداگانه جوانان و فاصله افتادن بین اعضای خانواده هاست. موضوع زمانی حساسیت پیدا می کند که در بین نوجوانان، خانواده تعریف متفاوتی یافته. بسیاری از نوجوانان امروزی خانواده هایشان را سدی برای پیشرفت می دانند و معتقدند که دیگر نصیحت ها، صحبت ها و دلسوزی های پدرانه و مادرانه راهگشای آنها نیست.
برای شناسایی بیشتر این پدیده و راه های پیشگیری از اپیدمیک شدن آن، با دکتر شیرین احمدنیا، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه گفت وگو کردیم و از او پرسیدیم که سیر تغییرات زندگی اجتماعی در ایران را مثبت ارزیابی می کند یا خیر و آیا لزومی برای کنترل محسوس این تغییرات وجود دارد؟ احمدنیا که عضویت در هیات مدیره و مدیریت کمیته ارتباطات و همکاری های علمی گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت و انجمن جامعه شناسی ایران را در کارنامه خود دارد به سوالات ما پاسخ داده است.
تغییر در رفتار و هنجار (یا به عبارت دیگر: قاعده عمل) ناشی از متحول شدن ارزش ها و باورها و ذهنیت افراد است. ارزش ها با همه تنوع و تکثرشان، از طریق مهم ترین کارگزاران فرآیند جامعه پذیری نظیر خانواده، فضای آموزش رسمی، رسانه ها و نظایر آن، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند و قاعدتا مهم ترین ارزش هایی را که نوجوانان و جوانان به آن باور داشته و شکل عملی آن را در جریان زندگی روزمره خود بازتاب می دهند را باید از نسل قبلی و در واقع افراد خانواده که معمولاالگوی عمل افراد واقع می شوند، دریافت کنند
الگوی زندگی جوانان این روزها با سرعت بیشتری در حال تغییر است و این تغییر الگو و سبک زندگی منجر به تغییراتی در عرف نیز شده است، دلایل این تغییر را چه چیزی می دانید و به نظر شما چه عواملی در طول زمان باعث این تغییر نگرش و رفتار شده است؟
تغییر در رفتار و هنجار (یا به عبارت دیگر: قاعده عمل) ناشی از متحول شدن ارزش ها و باورها و ذهنیت افراد است. ارزش ها با همه تنوع و تکثرشان، از طریق مهم ترین کارگزاران فرآیند جامعه پذیری نظیر خانواده، فضای آموزش رسمی، رسانه ها و نظایر آن، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند و قاعدتا مهم ترین ارزش هایی را که نوجوانان و جوانان به آن باور داشته و شکل عملی آن را در جریان زندگی روزمره خود بازتاب می دهند را باید از نسل قبلی و در واقع افراد خانواده که معمولاالگوی عمل افراد واقع می شوند، دریافت کنند اما آنچه در دهه های اخیر شاهد آن هستیم، شتاب گرفتن سرعت تغییرات ارزشی و هنجاری حتی در چارچوب شرایط زندگی خانوادگی در ایران است و اینکه برخلاف روال مالوف که خانواده، خود از ثبات و وفاق ارزشی نسبی برخوردار بود و ارزش های چندین و چند نسل پیش از خود را نمایندگی می کرد، در حال حاضر، نسل جوان حتی اگر بخواهد نسل پیش از خود را الگوی رفتاری خویش قرار بدهد با نوعی سردرگمی روبه رو می شود.
نسل ماقبل نسل حاضر نیز خود نسل تجربه گر همین فرآیند سرعت تغییرات و افت و خیزهای حیطه ارزشی و رفتاری بوده است. آنچه در چند ۱۰ سال اخیر رخ داده است را اگر فقط در حد تحولات یکی از سنت مند ترین نهادهای اجتماعی ایران یعنی خانواده در نظر بیاوریم، نمی توانیم از تحولات چشمگیر آن متحیر نباشیم. از بالارفتن قابل توجه سن ازدواج به ویژه در مورد زنان گرفته، تا افزایش نسبی روابط صمیمانه پیش از ازدواج و پیوندهایی در قالب ازدواج موقت، تا فزونی گرفتن نرخ طلاق وکاهش چشمگیر بعد خانواده و کاهش تعداد متوسط فرزندان.
در چنین شرایطی، یکی از ساده ترین تبعات چنین تحولات ملموسی در عرصه زندگی روزمره، می تواند همین باشد که نسل جوان امروز را بر سر یک چندراهی قرار دهد، به عبارت دیگر، برخلاف تجربه پدربزرگ ها و مادربزرگ ها که تمام تصمیمات توسط بزرگ ترهایشان برایشان گرفته می شد و عقد پسرعموها و دختر عموها در آسمان ها از قبل بسته شده بود و همه می دانستند یک جوان چه زمانی، با چه کسی و چطور باید ازدواج کند و بعد از آن هم مشخص بود چه زمانی باید بچه دار شوند و چند بچه داشته باشند و حتی در خصوص جنس فرزندان نیز ترجیح عمومی روشن و تکلیف ها از همه نظر مشخص بود، اینک، نسل جوان در همه این موارد خودش باید تامل کند و تصمیم بگیرد. او باید با خود بیندیشد که باید به کدام یک از الگوهای رفتاری متنوع و نوظهوری که در نسل های متاخر شاهد آن بوده، چشم بدوزد تا راه و مسیر صلاح و رستگاری خویش را بیابد! نسل جوان امروزی ما نیز همانند یکی، دو نسل ماقبل خود، در دوره پرپیچ و خم تحولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این کشور چشم به جهان گشوده و بیش از آنکه بتواند نگاه خود را برای یافتن مسیر درست و معقول، متوجه نسل های پیشین کند، ناچار و ناگزیر از این شده که به باور های خود، ذهنیت، ارزیابی، معلومات، داوری و مصلحت اندیشی های فراساخته خود متکی باشد. به همین دلیل، ناچارا، نسل جوان ما نسلی انتخابگر است.
نسلی که خود انتخاب می کند و مسوولیت انتخاب هایش را نیز خود بر عهده دارد. به نظرم اگر برخی از ما نمایندگان نسل های پیشین، به انتخاب ها و انتخابگری های او با دیده بدگمانی و سوء ظن ننگریم، چه بسا انتخاب هایش از انتخاب های ما بهتر و برتر بوده یا خواهد بود چرا که انتخاب های ایشان، از توهمی که بسیاری از ما در زمان خود، به آن درگیر بوده ایم مبراست. نسل جدید نسلی است که اتفاقا پای بر زمین محکم نهاده است، از تجارب ما مطلع است، بر پیرامونش آگاه تر است و از فردایش غافل نیست.
من فکر می کنم یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر تحولات ارزشی در نسل های اخیر گسترش ارتباطات رسانه یی و جریان یافتن ایده ها و افکار نو و متفاوت و دستیابی نسل جوان به رسانه های مدرن و امکانات ارتباطی و اطلاعاتی جدید است که مرزهای دنیای واقعی و مرزهای جغرافیایی را در می نوردد و از سوی دیگر، می توان بر نقش افزایش اطلاعات و آگاهی و باسوادی و گسترش تحصیلات در میان اقشار بالا، همانقدر که در میان اقشار پایین و کم درآمد در سلسله مراتب اجتماعی تاکید داشت. اینهاست که افق های ذهنی فرد را گسترانده و نگاه شان را از حصارهای سنتی اندیشه فراتر می برد البته، یکی از مهم ترین عرصه های تاثیرگذار بر تحولات اخیر را هم افزایش قابل توجه سواد و آگاهی ها و در نتیجه انتخابگری فعالانه تر زنان می دانم و اینکه ایشان با تغییر نگاه شان به هویت جنسیتی شان که دیگر نه فقط تقلید از الگوهای متعارف بلکه تولید الگوهای جدید است، رفتار و عملکردی متفاوت از نسل های پیشین را در پیش گرفته اند و این تغییر نگاه، بر بسیاری از شوون زندگی اجتماعی تاثیر گذاشته است.
استقلال خواهی جوانان که به صورت زندگی مستقل حتی زمانی که در جمع خانواده هستند (در اتاق یا سوییت خودشان مستقل زندگی می کنند و قوانین خودشان را دارند) را چطور می شود به سمتی سوق داد که باعث رشد بیشتر جوان و در نتیجه رشد جامعه شود؟
استقلال یابی جوانان را که به نظرم چندان غریب و نوپدید نیست. استقلال یابی را نیز می توان در حکم یک فرصت و نه یک تهدید شناخت. در نسل های قبلی، در ایران حتی زمانی که خانواده های گسترده چند نسلی، در کشور غلبه داشت، نیز از سوی جامعه، به چنین استقلال خواهی هایی با نگاه مثبت نگریسته می شد. جوانی که از شهرستانی دور برای ادامه تحصیل مثلابه تهران می آمد و بدون هرگونه کمک مالی از خانواده همزمان با تحصیل کار می کرد و هزینه تحصیل و زندگی خود را فراهم کرده و تامین معیشت خود را بر عهده می گرفت – که در نهایت نیز منتهی به تشکیل خانواده می شد- مورد تشویق و تحسین خانواده قرار می گرفت. این فرآیند مستقل شدن البته عمدتا برای مردان عملی می شد و زنان در هر سنی که بودند تا زمانی که به شرایط تاهل در نمی آمدند همچنان در خانه پدری باقی می ماندند و تحت تکفل پدر یا پس از او برادر قرار داشتند.
اما زندگی اجتماعی متحول شده امروز، شرایط جدیدی را پدید آورده که فاصله موجود بین نسلی از باب ارزش ها و نگرش ها، خود، فاصله های اجتماعی را تشدید کرده است. شما برای همدلی نیاز به همزبانی دارید و برای همزبانی معمولانیاز به ارزش های مشترک و تعمیق آنها وجود دارد. فرزندان ما همین الان در حالی که در کنار ما و در زیر یک سقف با ما زندگی می کنند به زبانی و با اصطلاحاتی غریب، سخن می گویند که «ما»ی والدین، آن را بلد نیستیم. کتابی هست که چندین سال پیش در ایران منتشر شده است به نام «زبان مخفی». این کتاب رمزگشایی می کند از واژگان و یکسری اصطلاحات رایج میان نسل نوجوان و جوان (واژگانی نظیر خفن، تریپ، داف و نظایر آن) که سابقه یی در محاوره و گفتار روزمره نسل های ماقبل ایشان ندارد و این استفاده خاص از کلامی ناگویا برای والدین اما آشنا و گویا برای همنسلی های فرزندان ما، خود نشان از تلاش ایشان برای محفوظ نگاهداشتن حیطه مراودات اجتماعی نسل جوانی دارد که اتفاقا بر این ناهمزبانی ها تاکید می ورزد چرا که نسل ماقبل خود را نسلی همدل، یار و یاور و «فهیم» نیافته یا نمی یابد. ما در عصر تزاید شکاف های بین نسلی قرار داریم. شکاف های بین نسلی نیز انواع مختلفی دارند. یکی از عرصه های شکاف میان ما و نسل جوان، آن چیزی است که به شکاف دیجیتالی معروف است که به ویژه در میان جوانان و والدین شان پدیدار شده است. نوجوانان ما گاهی در عین اینکه در دنیای واقعی ظاهرا در کنار ما و زیر یک سقف با ما زندگی می کنند، برای خود در دنیای مجازی با استفاده از رسانه های مدرن پا به عرصه دنیایی دیگر می گذارند که والدین شان امکان حضور در آن را ندارند یا نتوانسته یا نخواسته اند داشته باشند. دنیای مجازی فضای معاشرت، دوستیابی، کسب علم، کسب تجربیات جدید مانند نویسندگی، شعر و عکاسی و گذشتن (مجازی) از مرزهای جغرافیایی است، چیزی که تصورش هم برای بسیاری از افراد متعلق به نسل های قبلی امری محال تلقی می شده است. به این ترتیب فاصله بین دو نسل به فاصله بین چندین نسل تبدیل می شود. نسل جوان فعلی حتی از نظر سلیقه موسیقیایی خود، از نسل ما فرسنگ ها فاصله دارد و آن را با ابزاری برای خود دسترس پذیر می سازد که ما با کاربرد آن و به کارگیری آن هم ناآشنا و غریبه هستیم. به این بیندیشیم که یک جوان فقط از دستگاه موبایلی که در دسترس اش قرار دارد چه کاربردهای متنوعی را مورد بهره داری قرار می دهد.
مستقل بودن و مستقل زندگی کردن جوانان از خانواده با توجه به اینکه ما در مسیر توسعه قرار داریم مفید است یا مخرب؟
مستقل بودن یعنی مسوولیت پذیر بودن. مسوولیت پذیری در سایه اعتماد فراهم می شود. به نظر من، ایجاد فرصت هایی برای اینکه جوانان با مسائل زندگی خود از راه تجربه اندوزی مواجه شوند و در عین حال از نظارت خانواده و همراهی ایشان بهره مند باشند موجب رشد می شود.
خانه های مجردی را یک آسیب می دانید یا یک پدیده اجتماعی؟
به نظرم خانه های مجردی بر حسب پاسخ به یک سری نیاز های اجتماعی شکل گرفته اند. خانه های مجردی تنوع زیادی دارند و به همین ترتیب به نیازهای گروه های مختلفی پاسخگو بوده اند. دانشجویانی که بنا به مصلحت و حمایت والدین شهرستانی شان این گونه خانه ها را بر شرایط نامناسب خوابگاه های دانشجویی ترجیح داده اند، زنان مجرد یا مطلقه یی که بنا به دیدگاه ها و ارزش های استقلال گرایانه خود زندگی مستقل را به ادامه وابستگی اقتصادی و اجتماعی به خانواده پدری ترجیح می دهند. جوانانی که به دلیل بهره مندی از عادات و سلیقه های متفاوت از والدین خویش مایل هستند فضای زندگی متناسب با شرایط تحصیلی، کاری یا حتی فراغتی خویش برای خود تامین کنند و نظایر آن. فضای سکونتی مستقل ظرفی است برای مظروف های متنوع، اما اینکه آنها را با دیده سوء ظن بنگریم تنها به دلیل اینکه ممکن است رفتارهای نابهنجار یا آسیب های اجتماعی هم در چارچوب همین مکان ها شکل بگیرد یا تشدید بشود به نظرم تصور نادرستی است چون این گونه سوء رفتار ها که برخی نمی پسندند در چارچوب اشکال غیر آن نیز مشاهده شده و می شود و متعلق به نسل های جدید نیست و به گروه سنی خاصی هم محدود نمی شود. به نظرم باید یادآوری کرد که دریافت های جامعه شناسی نشان از این داشته است که برای زندگی سالم و مبرا بودن از مخاطرات و آسیب ها اساسا وجود نظارت درونی بسیار موثر تر از نظارت بیرونی عمل می کند. اگر ما برای جوانان مان آموزش، آگاهی، علم و اعتماد لازم را فراهم کرده باشیم، ابزار نظارت درونی را به دست شان سپرده باشیم و ایشان را با ابزار آگاهی و تعقل و مسوولیت پذیری مسلح کرده باشیم نیازی به این نخواهیم داشت که مدام با نگاهی جست وجوگر، بالای سرشان به چک کردن رفتار و گفتار و روابط شان مشغول باشیم. پلیس درونی همواره بهتر و موثرتر از پلیس بیرونی عمل می کند.
جوانان این روزها ترجیح می دهند جشن های تولد یا حتی ازدواج شان را هم در جمع های دوستانه برگزار کنند، نه جمع های خانوادگی، به نظر شما دلیل این مساله چیست؟
این مساله تداوم همان فاصله های فرهنگی بین نسلی است که پیش تر اشاره داشتم. تا حول و حوش ایام نوجوانی، افراد معمولابیشترین تاثیر را از خانواده دریافت می کنند، اما به تدریج نقش و اهمیت سایر عوامل یا کارگزاران اجتماعی شدت می یابد و ارزش ها و باورهای افراد همسن و سال در نظر افراد حایزاهمیت تر می شود و این محدوده ارزشگذاری و هنجاری متمایز، چیزی است که در جامعه شناسی تحت عنوان خرده فرهنگ از آن یاد می شود. جوانان تحت تاثیر «خرده فرهنگ جوانی» قرار دارند و ارزش های رایج و غالب و حایز اهمیت در چنین خرده فرهنگی، یعنی ارزش ها و رفتارهایی که باعث پیوند و احساس تعلق فرد به گروه می شود، درست همان ارزش هایی است که چه بسا مورد تایید و تحسین خانواده و جامعه در معنای وسیع تر آن نیست، اما در گروهی که فرد به آن تعلق دارد و عمده مناسبات و تعامل و معاشرت هایش در همان محدوده صورت می گیرد، حا یز اهمیت و مورد تایید است. به عنوان مثال، نوجوانان از زمانی به بعد، به شیوه های جدیدی از نظر پوشش یا آرایش و پیرایش مو، روی می آورند که الزاما خوشایند و مورد تایید والدین شان نیست، اما به شدت از سوی گروه همسالان خود به همان مناسبت تشویق می شوند. شما هنگامی که به چند فرد که در مقابل تان در خیابان راه می روند نگاه می کنید کافی است به طرز لباس پوشیدن شان توجه کنید تا ایشان را از لحاظ سنی دسته بندی کنید. همین دسته بندی ملموس عینی را ما در مورد طرز تفکر و ذهنیت های افراد واقع در گروه های مختلف سنی، یا همان نسل های جدید و قدیم شاهد هستیم که در رفتار و گفتار و سلایق و «انتخاب» هایشان نمود پیدا می کند.