شفقنا زندگی- الیزا ذوالقدر: موضوعات اجتماعی همچون دومینویی است که با افتادن یکی از مهره ها بقیه نیز پی در پی واژگون خواهند شد. بیکاری، کاهش ازدواج، افزایش طلاق، کودکان بی سرپرست، زنان سرپرست خانوار، افزایش بزهکاری و دهها مورد از این دست را می توان در پی هم ردیف کرد که افزایش هر یک از آنها می تواند جامعه را با بحران های جدی مواجه کند. در این میان سوال اساسی این است که مهره اول این دومینو چیست که واژگونی آن، جامعه ایرانی را اینچنین درگیر کرده است.
پاسخ به این پرسش و همچنین بررسی پیامدهای این موضوع در زمینه افزایش طلاق و کاهش ازدواج را می توانید در گفتگوی خبرنگار شفقنا زندگی با دکتر جواد صادقی جعفری جامعه شناس و استاد دانشگاه بخوانید:
*در سال های اخیر شاهد روند کاهش ازدواج و در کنار آن روند افزایش طلاق در جامعه هستیم. این موضوع آسیب دیگری در پی داشته و آن افزایش تجرد قطعی در بین جوانان جامعه است. این نوع زندگی تا چه حد انتخابی و چقدر اجباری است؟
دکتر صادقی جعفری: نمی توان برای همه این تجردهای قطعی یک حکم واحد صادر کرد بلکه باید به صورت آماری بررسی کرد که این اتفاق در زنان و مردان در چه سنینی روی می دهد. تجرد قطعی در برخی به صورت ناخواسته است و در برخی خودخواسته. بطور تجربی می بینیم که برخی از افراد به ویژه در میان زنان با مورد مناسبی برای ازدواج مواجه نمی شوند و به صورت ناخواسته به این مسیر کشیده می شوند. بخشی هم به ویژه در میان مردان ممکن است به صورت خود خواسته و ارادی تجرد قطعی را برگزینند. بنابراین جنسیت، سن و پایگاه اقتصادی و اجتماعی می تواند در تحلیل ها تاثیرگذار باشد.
*تجرد قطعی چه آسیب های اجتماعی و تبعاتی را برای جامعه در پی خواهد داشت؟
صادقی جعفری: زندگی به صورت مجردی می تواند در جامعه ما با آسیب هایی همراه باشد زیرا بافت فرهنگی ما یک بافت خاص و تا حدودی مذهبی است و برخی از سازوکارهایی که مناسب زندگی مجردی و تنهازیستی است در آن دیده نشده است. بنابراین می تواند مشکلاتی را به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و روانی برای اینگونه افراد و اطرافیان آنها ایجاد کند. باید در نظر بگیریم که تشکیل خانواده و ازدواج هنوز بدیلی در اجتماع انسانی نیافته است . ازدواج کارکرد های مهمی هم برای فرد و هم برای جامعه دارد که در صورت گسترش تجرد های قطعی در میان مدت و بلند مدت آسیب های جدی به جامعه وارد می شود. به بیان دیگر در این صورت کارکرد های ازدواج و تشکیل خانواده بر زمین می ماند.
*به بافت فرهنگی مذهبی در جامعه اشاره کردید. در دین ما بر امر ازدواج تاکید بسیاری می شود اما آمارها حاکی از کاهش ازدواج در افراد جامعه است. آیا آموزه های دینی نتوانسته تاثیرگذاری لازم را در جامعه داشته باشد و یا مسایل و مشکلات اجتماعی توانسته این آموزه ها را تحت تاثیر قرار دهد و به صورت پر رنگ تری خود را به جامعه تحمیل کند؟
صادقی جعفری: باید به چند نکته در این زمینه اشاره کرد. یکی اینکه آموزه ها و باورها به خودی خود محقق نمی شوند. یعنی باورهای ما هرچه که باشد در یک زمینه اجتماعی و اقصادی به بار می نشیند. نکته دیگر اینکه به نظر می رسد ما وارد یک جامعه باز اندیشانه شده ایم. به عبارتی برخی گروه های اجتماعی ، نوعی بازبینی روی آموزه ها و حتی آموزه های دینی و منابع سنتی می کنند که در وضعیت امروز جامعه تاثیرگذار است. بر این اساس ما دیگر صرفا روی منابع سنتی متمرکز نیستیم و با همان نگاه سنتی به آنها نمی نگریم که اگر اینگونه بود نباید چنین آماری در میزان طلاق می داشتیم. همین طور در مورد سایر آسیب های اجتماعی که میزان بالایی است. به طور مثال پرونده هایی که در دادگاه ها تشکیل می شود آمار بسیاری بالایی دارد. در حالی که اگر ما همان منابع سنتی دینی را به شکل سابق حفظ می کردیم هم اکنون نباید چنین اتفاقی می افتاد. بنابراین باید به این دو نکته دقت کنیم که اولا باورها در زمینه های اجتماعی تحقق می یابند و این زمینه های اجتماعی موضوعی است که گاهی مورد غفلت قرار می گیرند و ثانیا علائمی مشاهده می شود که نوعی بازاندیشی روی منابع سنتی در حال شکل گیری و انجام است.
*بنابراین با توجه به این بازاندیشی روی منابع دینی و سنتی باید شرایط فعلی جامعه را یک وضعیت گذرا دید تا به نقطه ثبات برسد و یا وضعیت موجود و روند افزایشی آسیب های اجتماعی پیامد گریزناپذیر تزلزل در باورهای سنتی است و نمی توان برای کاهش آن چاره اندیشی کرد؟
صادقی جعفری: مقدار زیادی از این موضوع بستگی به نوع واکنش نخبگان، سیاستگذاران و برنامه ریزان جامعه دارد. اگر ما با واقع بینی برای این موضوعات برنامه ریزی کرده و از پتانسیل ها استفاده کنیم احتمال دارد با مسائل کمتری مواجه شویم. مشکلات نه به خودی خود زیاد می شوند و نه به خودی خود کاهش می یابند. اساس علم جامعه شناسی این است که پدیده های اجتماعی (کاهش آمار ازدواج، افزایش طلاق، افزایش تعارضات اجتماعی، کاهش نرخ باروری،بیکاری، جرم و بزه، و…) در ارتباط با پدیده های دیگر بوجود می آیند یعنی عناصر اجتماعی بر هم تاثیر متقابل دارند. از سوی دیگر فرض بعدی این است که شناخت ساز و کارهای این تاثیر گذاری ها مهم و البته تا حدود زیادی شدنی و دست یافتنی است و می توان با کسب شناخت تاثیر مثبت بر پدیده ها گذاشت و البته ممکن است با عدم آگاهی و برنامه ریزی غلط مسائل اجتماعی را تشدید کرد پس نحوه برخورد ما با پدیده های اجتماعی و فرهنگی بسیار مهم است. قطعا دولت ها نمی توانند همه متغیرها را کنترل کنند. این قضیه را هم صرفا نمی توان به دولت ربط داد. بلکه همه نخبگان اجتماعی اعم از نخبگان حوزوی، دانشگاهی، رسانه ای و تمام کسانی که اذهان، باورها و ارزش ها را می سازند و شکل می دهند نقش پررنگی در این میان دارند. اگر بتوانیم به صورت جهت دار و برنامه ریزی شده با واقع بینی کار کنیم در آینده با مشکلات کمتری مواجه شویم اما اگر این کار را نکنیم و در این زمینه تشتت داشته باشیم با مسائل بیشتری روبرو خواهیم شد. یکی از نکاتی که در افزایش آسیب های اجتماعی در حال حاضر موثر است این است که به نظر نمی رسد ما یک نظریه علمی کاربردی برای اداره جامعه داشته باشیم. در فقدان یک نظریه منسجم گاهی به کنترل های شدید روی می آوریم و گاهی به مدارا و تساهل. در بسیاری از موارد تکلیفمان با مشکلات روشن نیست. این از جمله نقطه ضعف هایی است که باید روی آن کار شود تا بتوان با واقع بینی و دیدگاه درست در پی رفع مشکل برآمد.
*اگر نگاهی هم به طلاق داشته بشیم چه دلایلی به این روند دامن زده است. ایا می توان همان دلایلی که برای کاهش ازدواج مطرح می شود برای افزایش طلاق نیز ذکر کرد؟
صادقی جعفری: ما یک متغیر کلی داریم. کاهش ازدواج و افزایش طلاق با یک دیدگاه قابل توضیح است. می توان این مشکل را از بعد اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی دید اما آنچه بیش از همه مهم است بعد فرهنگی این موضوعات است. اساسا مسائلی چون تمایل یا عدم تمایل به ازدواج و فرزند آوری و طلاق بیشتر مربوط به باورهای افراد است و مسئله ای فرهنگی محسوب می شود. من اعتقاد دارم از منظر جامعه شناسی فرهنگی می شود به موضوع نگاه کنیم. در جامعه شناسی فرهنگی متغیر مستقل و اصلی فرهنگ است نه اقتصاد یا سیاست. البته این به این معنی نیست که فرهنگ و اقتصاد و سیاست از هم جدا هستند چرا که این عوامل بر هم تاثیر دارند اما فرض جامعه شناسان فرهنگی این است که در تغییرات اجتماعی فرهنگ مقدم و جلودار است و رفتار های افراد بیشتر انتساب فرهنگی دارد. از این زاویه آنچه در جامعه اتفاق افتاده این است که باورهای ما دچار تغییر شده است. این باور که طلاق، عرش خدا را می لرزاند و یا زن با لباس سفید وارد خانه همسر می شود و باید با کفن سفید از آن خارج شود دستکاری شده است. همچنین فردگرایی که بر رفتارهای ما غالب شده ما را به سمت لذت جویی های آنی می برد. به محض اینکه احساس کنیم از طرف مقابل نمی توانیم چیزهایی را که انتظار داشتیم بگیریم تغییر جهت می دهیم. فلسفه و نگاه ما به زندگی تغییر کرده است و یا در حال تغییر است. آن نگاهی که به ما می گفت این دنیا محل گذر و مزرعه آخرت است و یا این تصور که اگر اینجا یک همسر نا سازگار داریم مشیت و عنایت خدا برای تربیت معنوی روح ماست همه دستخوش تغییر و تحول شده است. این اندیشه ای بود که در بسیاری از ما وجود داشت بنابراین بر این قاعده صبر می کردیم تا روحمان را پرورش دهیم. زیرا باور داشتیم هرچه بیشتر در این دنیا در برابر مشکلات صبر کنیم در آخرت نصیب بیشتری می بریم. اما هم اکنون به نظر می رسد بنا به دلایلی این باورها تغییر کرده است. شاید به همین دلیل است که طلاق و کاهش ازدواج در گروه های تحصیل کرده فراوانی بیشتری دارد. در جامعه شناسی فرهنگی معتقدیم که روی فرهنگ و باورها باید کار کنیم تا بتوان بسیاری از پدیده ها را شناسایی کرد. این موضوع هم یک پدیده فرهنگی است و باید از این منظر مورد بررسی قرار گیرد.
*حال که این باورها در حال تغییر است برای تدبیر امور باید چه کارهایی صورت گیرد؟ باید بر حفظ و احیای ارزش های سنتی گذشته با همان شکل قدیمی پافشاری کنیم و یا با پذیرش تغییر نگرش ها و باورها برای متناسب کردن این باورهای جدید با ارزش های سنتی بکوشیم؟
صادقی جعفری: بازگشت به گذشته اگر به معنی حفظ ارزش های اصیل است مطلوب است چون اغلب ارزش ها عام و همه زمانی هستند اما نگه داشتن ظرف های گذشته نمی تواند مورد تاکید و تبلیغ قرار گیرد زیرا باید خود را با شرایط هر زمانی وفق دهیم. منتها در مواقعی جامعه ابتدا باورهای جدید را می چیند و بعد باورهای قدیمی را سست می کند. در چنین حالتی جامعه دچار آنومی و این لرزش های شدید نمی شود. اما در مواقعی در حالی که جامعه پایه های فلسفی جدیدی برای زندگی نریخته است پایه های قدیمی و منابع سنتی سست می شوند. بنابراین رجوع به گذشته به این معنا که ارزش های عمیقمان را زنده کنیم بسیار خوب و پسندیده است اما اینکه به همان شیوه ها زنده کنیم امکان ضعیفی دارد. گاهی وقت ها در وسایل ارتباط جمعی مواردی دیده می شود که گروهی سعی می کنند با کشاندن جوانان به سمت روایات سنتی و یا نگاه به مرگ، به قبرستان و ترساندن از عذاب قبر و مواردی از این دست که در منابع سنتی ما موجود است بخشی را ترمیم کنند. نمی خواهم این تلاش ها را بی نتیجه بدانم و کاملا رد کنم اما اینکه چقدر این کارها در فضای امروز جواب می دهد و می تواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و اینکه برای چه گروه هایی مناسب و موثر است تا حدودی جای سوال است. باید باورهای مفیدی را که داریم با نگاه ها و در قالب های جدید به جامعه ارائه کنیم. بایست شرایط جهان معاصر و حال را عمیقا بشناسیم و درک کنیم . تغییرات اجتماعی و گسترش آموزش عالی افراد بیشتری را به سمت خردگرایی سوق داده است و این از تفاوت های نگاه جدید با نگاه سنتی است که بیشتر تعبدی و تقلیدی بود. شرایط جدید خوراک فرهنگی جدید می خواهد و نخبگانی که بطور ذهنی در شرایط جدید زندگی کنند و از آن فهم مناسب داشته باشند . لازم است عینک های جدید به چشم زد. هرچند به نظر می رسد در این زمینه ها زیاد پرکار نیستیم.
* به جایی از صحبت هایتان به بحث خودمحوری و فرد گرایی اشاره کردید که یکی از دلایل افزایش طلاق در جامعه است. در شرایطی که در خانواده های امروزی تعداد فرزندان کم است و بیشتر خواسته های آنها از سوی خانواده اجابت می شود این میزان رشد فردگرایی و به ویژه تمرین نکردن صبر در برابر مشکلات چقدر می تواند بر وضعیت ازدواج های آینده موثر باشد؟
صادقی جعفری: در تحلیل مسایل مربوط به ازدواج و طلاق می توان از جنبه های گوناگونی به موضوع اشاره کرد. از جنبه تربیتی و شیوه های تربیتی هم می توان این قضیه را تحلیل کرد. شیوه های تربیتی در همه جای دنیا بسیار تغییر کرده و به قول جامعه شناسان یکی از اسم های عصر جدید عصر “کودک عزیز” است. معنای کودکی تغییر کرده و اگر قبلا کودک یک انسان کوچک شده بود هم اکنون کودکی معنا و مفهوم و حقوقی پیدا کرده است. همه اینها بر تربیت فرد موثر است و اینکه وقتی در بزرگسالی ازدواج می کند چقدر می تواند به درک دیگری برسد و چقدر پایه های تربیتی او اجازه می دهد در برابر مشکلات صبر داشته باشد و بتواند مشکلاتش را مدیریت کند. اما والدین امروزی حل مساله را برای کودکانشان به صورت یک مهارت در نمی آورند و بیشتر مسایل را خودشان برای آنها حل می کنند. این موضوع در بزرگسالی و بعد از آنکه تفاوت نسلی ایجاد می شود مشکلات فراوانی را به وجود می آورد. زیرا فرزندان، ما را قبول نمی کنند و اجازه نمی دهند مسائل آنها را ما حل کنیم. بنابراین این نوع تربیت می تواند تاثیرگذار باشد. ضمن اینکه این موضوع هم به نوعی ریشه در فرهنگ دارد و به تغییر باورها بر می گردد. اینکه ما چگونه به کودکانمان نگاه می کنیم و چه انتظاراتی از خود و کودک داریم. تربیت امروزی برخی از خانواده ها بیشتر به پرورش گلخانه ای شبیه است و بچه ها را بسیار ایزوله و گلخانه ای پرورش می دهند. این کودکان در کودکی با دیگران درگیر نمی شوند. تعامل اجتماعی و مدارای با مردم را نمی آموزند و حوصله نمی کنند. همه این موضوعات در آینده بر نوع روابط این افراد در زندگی مشترک و زندگی اجتماعی تاثیرگذار است.
*در سیاستگذاری ها چه مولفه ها و مسایلی باید مورد توجه قرار گیرد تا جامعه بیش از این آسیب نبیند؟
صادقی جعفری: مهمترین مولفه در این زمینه واقع بینی سیاستگذاران است. ما باید توجه کنیم که ارزش ها جنبه آرمانی دارند و جنبه واقعی یعنی ارزش ها آنگونه که باید باشند و آنگونه که در کوچه و بازار رایج است. بنابراین ما اول باید مساله را پیدا و آن را به درستی برانداز کنیم. نه سیاه نمایی کنیم و نه زیادی پاک نمایی کنیم. باید مسائل آنطور که هستند دیده شوند. در جامعه ما تحقیق ناب اجتماعی کم است. دولت ها و وزارتخانه های مسوول باید مستمرا و به صورت دوره ای باورها و تغییرات فرهنگی را رصد کنند و بر اساس اطلاعات واقعی که می گیرند جامعه را مهندسی فرهنگی کنند. باید دید در چه جاهایی باورها در حال تغییر شدید است و برنامه ترمیمی را برای آن موارد اجرا کنند. اما این موضوع در جامعه زیاد مورد توجه قرار نمی گیرد. باید برنامه ریزی های بلند مدتی در آموزش و پرورش داشته باشیم تا تغییرات در این نهاد کمتر باشد و بیشتر به محتوا پرداخته شود. تحقیقات نشان می دهد که وقتی حرکتی از آموزش و پرورش شروع می شود چند دهه بعد نتایج اجتماعی آن قابل مشاهده است. ابتدا باید مسائل را شناسایی کرد و بعد به سمت اصلاح آن پیش رفت. در برخی از اوقات موضوعاتی مساله اجتماعی هستند یعنی شاخص های مسئله را دارند اما به عنوان مساله مورد توجه قرار نمی گیرند و بعضی مواقع هم موضوعاتی که در واقع مساله نیستند به عنوان مساله اجتماعی نمایانده می شوند. بنابراین شناخت و تبیین مساله بسیار مهم است و مشخص است که این کار هم بر عهده افراد متخصص مانند جامعه شناسان، روانشناسان و کسانی است که در این مسائل کار می کنند. دانشگاه ها هم باید این انگیزه را داشته باشند و به این سمت بروند تا مسایل اجتماعی به درستی تبیین شود و برای رفع آنها برنامه ریزی های لازم صورت گیرد.