شفقنا زندگی- الیزا ذوالقدر: با بالا گرفتن تب انتخابات در کشور، فضای جامعه دستخوش هیجانات و التهاباتی می شود که ممکن است تا چند روز بعد از انتخابات نیز وجود داشته باشد. در عصر انفجار اطلاعات این هیجانات صورتی دیگر به خود می گیرد. دست به دست شدن انواع کلیپ ها و فایل های صوتی از کاندیداها در شبکه های اجتماعی از یک سو و اظهارات هر کاندیدا در رسانه های رسمی از سوی دیگر، فضایی دگرگون را در انتخابات به وجود آورده و امکاناتی را در اختیار هر نامزد قرار داده که در کسری از زمان بخش عظیمی از جامعه را با دیدگاه و اظهارات خود آشنا کند. حال این اظهارات می تواند تبیین برنامه های آینده یک کاندیدا باشد یا تخریب گذشته و حال کاندیدایی دیگر. همه اطلاعات درست و غلط به سرعت در دسترس مخاطب عام قرار می گیرد و سرعت این انتقال به حدی است که شاید امکان راستی آزمایی بسیاری از آنها برای مردم میسر نشود. به این صورت جامعه با حجم عظیمی از تایید و تکذیب ها روبروست که سوالات بزرگی را نسبت به عملکرد هر کاندیدا در ذهنش ایجاد می کند. اتهام زنی، متهم کردن یکدیگر به عدم صداقت و دروغ، افشای اقدامات و یا تخلفات یک کاندیدا در گذشته و مواردی از این دست بدون اینکه هیچ گونه رسیدگی قضایی در مورد آن انجام شود بیش از آنکه باعث شفافیت فضا شود ذهن جامعه را مشوش می کند. خبرگزاری شفقنا تلاش کرده در گفتگویی با دکتر جواد صادقی جعفری، جامعه شناس و استاد دانشگاه که متن آن در پی می آید، به بررسی ابعاد این بداخلاقی ها و تاثیرات مخرب آن بر جامعه و مردم بپردازد.
*این روزها در فضای انتخاباتی کشور شاهد تخریب های گسترده و اتهامات کاندیداهای مختلف به یکدیگر هستیم. فکر می کنید این فضا و این حجم از بی اخلاقی ها چه تاثیراتی بر لایه های پایین تر اجتماع بر جای می گذارد؟
دکتر صادقی: بر اساس دیدگاه های جامعه شناسانه، ما در جوامع مدرن زندگی می کنیم. جوامع مدرن نسبت به جوامع سنتی بیشتر نیازمند انضباط اخلاقی هستند زیرا جوامع سنتی با آنچه وجدان جمعی نامیده می شود و با سیطره اجتماع و روابط چهره به چهره، کنترل اخلاق در آن ساده تر بود. اما جوامع مدرن به دلیل تکثر موجود در آن و نبود کنترل های رو در رو نیاز به انضباط اخلاقی بیشتری دارد. نکته مهم اینکه جوامع جدید فردگراتر شدهاند به این معنی که افراد بیشتر به دنبال اهداف شخصی و منافع فردی خود هستند پس لازم است خودکنترلی بیشتر وجود داشته باشد و فضیلتهای اخلاقی بیشتر مورد تأکید قرار گیرد، بنابراین الگوهای رفتاری عامتری لازم است تا مردم به اتکای آن تعاملات اجتماعی داشته باشند. برخی رفتارهایی که از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری در سطح کلان بین کاندیداهای ریاست جمهوری با نگاه تند انتقادی در زوایای زندگی فردی کاندیداها شروع شد و تا به امروز ادامه دارد، قطعاً بر رفتارهای سطح خرد جامعه تاثیر دارد. البته جامعه متشکل از اقشار متفاوتی است که این تاثیرگذاری بر هر یک از آنها متفاوت است. به این معنا که ممکن است بر افراد فرهیخته تر پیامدهای کمتری داشته باشد. اما بر اقشار کم سوادتر و کم اطلاع تر تاثیر بیشتری از سوی دیگر این امکان وجود دارد که این رفتارها تبدیل به یک هنجار شود و در آینده به صورت یک رفتار نرم در جامعه درآید.
* در این بحث تکلیف نقد چه میشود و این رفتارها چه رابطهای با نقد دارد؟
دکتر صادقی: آنچه نقد را به وجود می آورد و به عنوان فرهنگ و هنجار نقد شناخته می شود یکی از ویژگی هایی است که باید در جوامع مدعی مردم سالاری و دموکراسی خواهی وجود داشته باشد. اما فرهنگ نقد با اتهام زنی و متهم کردن یکدیگر تفاوت دارد. در فرهنگ نقد، نقدمان بیطرفانه و به دور از تعصبات قومی، زبانی و حزبی است. در نقد هدف این است که به واقعیت برسیم اما در اینجا هدف بی اعتبار کردن رقیب برای اهداف فردی و جناحی و تحریف واقعیت است. در نقد، طرف نقدکننده موضوع مورد نقد را به طور جامع بررسی میکند در حالی که در تخریب یا نقد ناقص، بخشی از یک موضوع بدون بسترهای آن و در نظر گرفتن همه جوانب بیان میشود. نقد صحیح مستند بر اطلاعات دقیق است، اما نقد ناقص و اتهام بدون مستندات است. در نقد نکات مثبت و منفی با هم ارائه میشود ولی در تخریب صرفاً به نکات منفی یک برنامه یا کارنامه نگاه میشود. در نقد صحیح چنانچه نقد کننده دریابد که بخشی از نقدش صحیح نبوده، یافته جدید را بلافاصله اعلام و نقد خود را اصلاح و تکمیل میکند به عبارت دیگر نقد همراه با صداقت است در حالی که تخریب جهتگیری مشخص دارد و افراد مواضع خود را تعدیل یا تغییر نمی دهند. در نقد نکات دقیق مطرح میشود ولی در تخریب یا نقد ناقص ما با جمله های خبری کوتاه و غیردقیق روبرو هستیم یا مطلب کاملا وارونه طرح می شود. هدفگیری نقد، رسیدن به شفافیت است در حالی که هدفگیری تخریب، رسیدن به شفافیت نیست بلکه به دنبال افزایش ابهامات است، نقد بدون خشونت است ولی اتهام همراه با خشونت های کلامی و رفتاری است. بنابراین نقد با فضایی که هم اکنون در تبلیغات انتخاباتی و در فضای رسانه ای وجود دارد، متفاوت است. هم اکنون شاهدیم یک طرف رییس جمهور قرار دارد و یک طرف شهردار پایتخت؛ این دو یکدیگر را متهم به عدم صداقت و دروغ می کنند. در دوره های اول از واژه دروغ کمتر استفاده می شد اما هم اکنون بسیار مستقیمتر این واژه به کار می رود. در چنین شرایطی استنباط شنونده این است که یا رییس دولت نادرست می گوید یا شهردار پایتخت؛ در حالی که هر دوی اینها در ظرف یک سیستم حکومتی و یک نظام هستند و بنابراین هر کدام یک نهاد مهم را به چالش میکشند و طبیعتاً تاثیرات بدی بر جامعه دارد.
*مهمترین تاثیراتی که رفتارهایی از این دست می تواند در جامعه بر جای گذارد، چیست؟
دکتر صادقی: یکی از مهمترین موضوعاتی که جامعه را قوام می بخشد و نگه می دارد اعتماد متقابل است. اعتماد یک مساله فرهنگی است که ما در جوامع امروزی بسیار به آن نیاز داریم. زیرا جامعه مدرن تشکیل شده از غریبه هایی که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و به همین دلیل در این جوامع واژه اعتماد یک ضرورت حیاتی است. اعتماد متقابل در واقع چسب یک اجتماع است که همکاری اجتماعی را ممکن میسازد. اعتماد در کنار سرمایههای اقتصادی و نیروهای انسانی، سرمایه مهم جامعه به حساب میآید و جامعه برای پیشرفت و توسعه نیاز جدی به آن دارد. این اعتماد از پایین ترین سطح که اعتماد بین اعضای خانواده است شروع می شود تا به بالاترین سطح که اعتماد مردم به دولت و دولت به مردم است، می رسد. اما اتفاقاتی که در جریان انتخابات در چند سال گذشته رخ داده و اتهاماتی که مدیران مختلف متوجه یکدیگر کرده و می کنند نوعی فضای ابهام آمیز برای شهروندان بوجود آورده مضافاً آنکه نهادهای مسوول هم در مورد مسائل طرح شده توضیح کافی نمی دهد. شاید بیش از ۱۲سال است که دائما اتهامات بزرگ مالی و اخلاقی به یکدیگر می زنیم اما هیچ نهاد ثالثی وارد عمل نمی شود که توضیح دهد این اتهامات تا چه حد درست یا اشتباه و ناروا بوده است. این وضعیت به تدریج اعتماد را در جامعه سلب می کند و موجب بی اعتمادی بین مردم و دولت می شود که هزینه های زیادی را در پی دارد. هر جا که اعتماد اجتماعی پایین می آید، هزینه های مادی و معنوی بسیار افزایش می یابد. اگر اعتماد متقابل وجود داشته باشد بسیاری از هزینه ها کم و امور سرعت میگیرد بنابراین در شرایط اتهام زنی مسوولان و نهادها به یکدیگر مردم به تدریج اعتماد خود را نسبت به نهادهای کلان اجتماعی از دست می دهند یعنی وقتی دولت افشا می کند که در شهرداری خبرهای بدی هست و شهرداری افشا می کند که در دولت ناراستی وجود دارد و مثلا در خانه فلان وزیر یک نابهنجاری کشف شده، اعتماد را از جامعه سلب می کند. کاهش اعتماد به نوبه خود، فردگرایی خودخواهانه و خودمداری را تقویت می کند. از سوی دیگر در حالت بی اعتمادی به جمع، دو راهکار در برابر یک شهروند قرار می گیرد، یا باید مهاجرت کند به جامعه ای که به آن اعتماد دارد و یا اینکه سعی کند گلیم خود را از آب بیرون بکشد(خودمداری). آسیب دیدن اعتماد از طرف دیگر به کاهش مشارکت اجتماعی منجر میشود که این امر خود از مقوله های مهم برای جوامع در حال پیشرفت است. مشارکت مستقیماً مربوط به میزان اعتماد است و کاهش مشارکت حس تعلق جمعی را کاهش میدهد و بیتفاوتی به همراه دارد یعنی مردم خود را به یک جمع بزرگتر وابسته نمیدانند و همینطور کاهش سطح اعتماد، مشارکت و حس تعلق جمعی خود قانونگریزی را به همراه دارد. مردمی که نتوانند به نهادهای اجتماعی اعتماد کنند در ساختن جامعه مشارکت گسترده نمیکنند و حس تعلق کمتری دارند پس ضرورتاً پایبندی به قانون برای آنها اولویتدار نمیشود. تا اینجای کار مربوط به جوامع سکولار است که دین در حکومتداری و سیاست دخالت ندارد امّا چنانچه طرف های درگیر در منازعات سیاسی از کیسه دین هزینه کنند که در جامعه ما بنا به عنوان نظام و مدعیات طرف درگیری، چنین است؛ بحث آسیب به اعتقادات مذهبی هم اضافه می شود که پیامدهای خاص خود را دارد. از سوی دیگر یکی از تبعات خطرناک رفتارهایی مانند اتهام زنی، هنجارمند شدن این رفتارهاست که باعث شایع شدن آن در همه عرصه های اجتماعی و نهادهای مختلف از خانواده و مدرسه گرفته تا بازار و دانشگاه می شود و چنانچه اصلاحی در این خصوص صورت نگیرد شاهد افزایش این رفتارها خواهیم بود.
*این اصلاحاتی که باید صورت گیرد باید از چه طریق باشد؟ رسانه ها، رفتار خود دولتمردان، افزایش آگاهی ها در سطح جامعه کدام یک در این زمینه بیشتر تاثیرگذار است؟
دکتر صادقی: این اصلاحات از طریق افزایش شعور مردم میسر است. منظور از افزایش شعور تنها سطح سواد نیست بلکه ناظر به خردورزی، فهم و درک این موضوع است که نفع فردی ما در نفع جمعی است. با چنین درکی از منفعت، رفتارهای اخلاقی سرلوحه کار همه قرار می گیرد و اخلاق بر همه چیز مقدم می شود. نخبگان در این زمینه بسیار موثرند. هم اکنون این شش نامزد انتخاباتی به نوعی برآیند فرهنگ جامعه و در واقع نخبگان جامعه هستند. رفتار نخبگان از جمله نخبگان مذهبی بر رفتار عموم مردم تاثیرگذار است. افرادی که بعضاً می بینیم متاسفانه وارد این جریانات می شوند در حالی که وظیفه اصلی آنها مرجعیت دینی است اما گاهی جبهه گیری های خاصی دارند. از سوی دیگر نقش نهادهای فرهنگی در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد که به موقع وارد عمل شوند و با مقدم دانستن اخلاق بر سیاسی کاری، اخلاق را فدای سیاست نکنند. همچنین نقش رسانه های مختلف، آموزش و پرورش و خود مردم در این زمینه مورد توجه است که همه اینها می توانند آموزش دهند و زشتی این رفتار را برملا کنند و اینکه این کار چه پیامدهای اجتماعی منفی می تواند داشته باشد.
*روشن نشدن تکلیف این اتهامات و رها شدن آن از سوی دستگاه های نظارتی مانند قوه قضاییه چه نقشی در افزایش بی اعتمادی مردم و آسان شدن اتهام پراکنی برای مسوولان دارد؟
دکتر صادقی: آنچه گاهی در مناظره ها و مبارزات انتخاباتی باعث تعجب می شود این است که کاندیداها تفکیکی بین نقش های قوای سه گانه قایل نمی شوند. ما هم اکنون صحبت هایی می بینیم که دامنه گسترده ای از وظایف و مسئولیت ها را برای رییس جمهور و دولت تعریف می کند. در انتقاداتی که هم اکنون از سوی کاندیداها به دولت می شود این ذهنیت وجود دارد که همه امور خرد و کلان به عهده دولت است و دولت باید پاسخگو باشد و اگر یک مساله خرد اجتماعی هم بر زمین مانده مقصر دولت است، آن هم دولتی که همین الان حاضر است و نقش تاریخی و ریشه ای مساله هم دیده نمی شود. یا وعده هایی داده می شود و از جایگاهی صحبت می شود که گویا رییس جمهور همه کاره است و یک قدرت مافوق دارد که می تواند همه چیز را ظرف چهار سال اصلاح کند. اینها اشتباهاتی است که هم اکنون شاهد آن هستیم. و متأسفانه از طرف نامزدها ترویج میشود. به رغم نظریه های مختلفی که در مورد میزان نقش دولت وجود دارد به هر حال دولت نقش معین و محدودی دارد و دو قوه دیگر قضائیه و مقننه نیز در کشور وجود دارد که تفکیک قوا بین اینها از اصول قانون اساسی کشور ماست. اما در تبلیغات شاهدیم قوه مجریه در نقش مقننه می رود و قوه قضاییه هم در مواردی که باید با دقت و سرعت عمل وارد شود و عکس العمل نشان دهد به کندی وارد می شود. یکی از مهمترین مولفه های جوامع مردم سالار و دموکراتیک هم همین استقلال و خوب عمل کردن قوه قضاییه است که در نبود آن هم قانون، هم عدالت و هم توسعه بر زمین می ماند. بنابراین نیاز به نهاد قضایی از یک سو و نهادهای نظارتی و ارتباطی دیگر مانند احزاب و رسانه ها از سوی دیگر است که عملکرد خوب و منضبطی داشته باشند و با موشکافی و شفاف سازی در مورد امور مختلف کشور دیدگاه روشنی به مردم ارائه دهند.
هم اینک در دیدگاههای نامزدهای ریاست جمهوری و یا حداقل در نگاه طیفی از آنها نقشی که به مردم در ادارۀ کشور داده میشود بسیار نقش مکانیکی و رباتگونه است. مردم وظیفه دارند در روز انتخابات به پای صندوق بیایند و به آنها رأی دهند و از فردای استقرار ریاست جمهوری منتظر شغل، کمک مالی، خوشبختی و رفاه بمانند و نهایتا ًدر ایام خاص با حضور در خیابان حمایت کنند در حالی که اصل موضوع جامعه مدنی است. جای جامعه مدنی در این مباحث کاملاً خالی است ایجاد انتظارات زیاد در مردم بدون روشن کردن نقش و تکلیف مردم و به عهده گرفتن حل چهار ساله همه مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توسط دولت خطای آشکاری است.
انتهای پیام