شفقنا زندگی – رضا بابایی در نوشتاری آورده است: جامعه، مجموعهای از انسانهایی است که افزون بر برخورداری از اشتراکات زبانی یا نژادی یا جغرافیایی یا…، گرفتار منازعات شدید و دامنهدار نشده باشند. اگر نزاعها و مرزبندیها و تقسیمات اجتماعی در جامعهای به حدی برسد که آن جامعه را هزارتکه کند و هر تکه برای حذف تکهای دیگر بکوشد، آن جامعه، جامعه نیست؛ جمعیتی پراکنده است که گاهی به ضرورت گرد هم میآیند و سپس پراکنده میشوند؛ مانند اعضای خانوادهای که هیچ انس و الفتی با یکدیگر ندارند و تنها گاهی دور سفره، همدیگر را میبینند و پس از آن هر کس، دنبال کار و بار خود میرود. بنابراین هر کشوری را نمیتوان برخوردار از جامعه دانست؛ چنانکه ممکن است جامعهای فاقد کشور باشد؛ مانند جامعه فلسطین.
هیچ جامعهای نیست که اعضای آن با یکدیگر اختلافات فکری، رفتاری، عقیدتی، سیاسی و مانند آن نداشته باشند؛ اما برخی از جوامع انسانی بر اثر کثرت کمّی و شدت کیفی منازعات و جداسریها به مرز فروپاشی عاطفی یا حتی جغرافیایی میرسند. جامعه، مختصاتی دارد که ماهیت آن را از جمعیت جدا میکند. از مهمترین مختصات جامعه، غلبه نسبی همگرایی ملی بر منازعات و تقسیمات داخلی است. نزاعها گاهی به مرزی از کمیت و کیفیت میرسند که جامعه را به دیواری با خشتهای بدون ملات تبدیل میکنند.
بدین رو است که رهبران فکری و سیاسی در هر کشوری باید تا میتوانند بر مشترکات و موجبات همدلی تأکید کنند و تا میتوانند از کموکیف مرزها و نزاعها و درگیریها بکاهند. نیازی به انکار اختلافها و تفاوتها نیست؛ حتی نباید منتظر حل و فصل منازعات نشست. آنچه لازم و ضروری است، کاستن از حرارت و شدت آنها است. بسیاری از تقسیمبندیها در جامعه، واجد هیچ منطق و سیاستی نیست مگر سیاست تفرقهافکنی در جامعه برای توفق بر آن. اصل اختلاف و تفاوت، نه تنها خطرناک نیست، بلکه در سایه مدیریتهای خردمندانه، موجب همبستگی نیز میشوند؛ مانند تفاوتی که در سازهای موسیقی است.
تقسیم انسانها و طبقات اجتماعی باید بر مبنایی استوار باشد که ربطی به مدیریت کشور داشته باشد؛ مانند تقسیم مردم به قانونمداران و قانونستیزان؛ یا تقسیم مردم به درستکاران و بزهکاران. اما برخی تقسیمبندیها هیچ سودی به مدیریت کشور نمیرساند؛ بلکه مردم را چنان در مقابل یکدیگر قرار میدهد که هر گروهی از آنان، همه نیرو و توان و اعتبار خود را علیه گروهی دیگر به کار میگیرد و اگر روزی نیاز به عزم ملی و همگرایی گسترده باشد، روز مصیبت ملی خواهد شد. تفاوتها طبیعی است اما دستهای نابخرد، میکوشند که این تفاوتها را به تقابل و سپس به تنازع تبدیل کنند تا در این میانه خر خویش را برانند.
هر جامعهای از طبقات مختلف اجتماعی ناگزیز است؛ اما اگر شکلگیری طبقات و منازعات، معطوف به مسائل خصوصی و شخصی انسانها باشد، یا برآمده از امور غیر اختیاری(رنگ و نژاد و باورهای موروثی و….) باشد، فاجعه میآفریند.
میتوان مدیریتهای کلان در کشورداری را به دو گروه تقسیم کرد:
نخست مدیریتهایی که میکوشند مرزها را میان مردم کمتر کنند یا دستکم از تیزی یا نزاعانگیزی آنها بکاهند، و دوم مدیریتهایی که بر آتش اختلافها نفت میریزند تا مردم را مشغول هم کنند و جلو همگرایی آنان را بگیرند.
ایران، جامعه همدل و همگرا است یا جمعیت پراکنده و متخاصم؟ به گمان من، یکی از راههای ساده برای یافتن پاسخی برای این پرسش، مروری بر مباحثات و گفتوگوهای ایرانیان در گروهها و شبکههای مجازی است. آیا در این مکانها ایرانیان بیشتر درباره مشترکات و خوشایندهای خودشان و راههای رسیدن به توافق گفتوگو میکنند یا این فضاها بیشتر به میدانهای نبرد و رویارویی سیاسی و عقیدتی میان مردم تبدیل شده است؟ آنچه در این محیطها میگذرد، محصول ماهیت واقعی جامعه است.
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست