شفقنا زندگی- در بخش نخست نشست« بررسی عادات و رفتار ایرانیان»به تعریفی از فرهنگ اشاره شد اینکه نباید هر نوع ناهنجاری و کج رفتاری در جامعه را به فرهنگ نسبت داد و کارشناسان در این نشست عنوان کردند” فرهنگ لازمه زندگی در هر جامعه است و بدون فرهنگ زیستن مفهومی ندارد اما کسانی که رفتارهای نابهنجار افراد را به بی فرهنگی آنها نسبت می دهند به این دلیل است که می خواهند مشکل اصلی را از سطح اجتماع به سمت اشخاص هدایت کنند و قصد دارند افکار عمومی را از عامل اصلی مشکل منحرف سازند” کارشناسان در ادامه عنوان کردند “مردمان ایران، مردمانی کاملا موقعیت شناس هستند و هر رفتاری هنجارمند یا نابهنجاری که از آنها سر می زند از همین هوش موقعیت شناسی آنها نشات می گیرد”. در بخش دوم هم تلاش شد ابتدا به نقش مذهب در شکل گیری رفتارهای هنجارگونه افراد در جامعه اشاره شود و کارشناسان تصویری از عادات و رفتارهای جامعه گذشته و امروزی ایران ارائه و دلایل تغییرات فعلی رفتار را ذکر کردند که متن مشروح در زیر آمده است:
به گزارش شفقنا زندگی، دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو سابق گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دکتر دکتر محمدرضا جوادی یگانه دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و همچنین دکتر محسن لواسانی روانشناس، مدرس دانشگاه و مولف کتابهای روانشناسی در نشستی تخصصی در شفقنا زندگی به بررسی عادات و رفتار ایرانیان و تفاوت آن با گذشته پرداختند که بخش دوم این نشست بطور کامل در ذیل ذکر شده است:
*آقای دکتر جوادی در کشور ما مذهب یکی از پر رنگ ترین ارزش ها است که افراد در برابر تمامی رذایل اخلاقی در مورد آن حرف دارند و در مورد تک تک آنها نیز توصیه هایی در دین ما شده است کشوری که می خواهد تا این اندازه پایگاه اخلاقی محکمی داشته باشد و تلاش می کند افراد را مذهبی تربیت کند، چه اتفاقی می افتد وقتی برخی افراد در شرایطی که قرار می گیرند آن دیدگاه مذهبی را کنار می زنند و تصمیم می گیرند رفتارهای غیر اخلاقی انجام دهند در این زمینه پس مذهب موقعیتش کجا است؟
جوادی یگانه: تحقیقات نشان داده است که غالبا انسان های دین دار از لحاظ اجتماعی رفتارهای بهتر و بیشتر مراعات دیگران را می کنند. ما مفهومی به نام حق الناس داریم که باعث می شود اگر کسی با ماشین خود بوق بزند و دیگری با این صدا از خواب بپرد، حق الناس حساب می شود. بخشی از علل رفتارهای غیراجتماعی، بحث دینی است که در این باره ارجاع می دهم به مقدمه کتاب انسان و سرنوشت آقای مطهری که علل عقب ماندگی مسلمین را بیان می کند، ولی بخشی دیگر هم هست که به شخصیت ما بازمی گردد. “علی الوردی” جامعه شناسی عراقی در کتاب وعاظ السلاطین بحثی دارد در باره دوگانگی شخصیت وعاظی که مدیحه گوی سلاطین بوده اند و اینکه چگونه می شود واعظی خلاف وعظ خود عمل کند. مشابه همان وعاظ، ما هم شخصیت دو پاره ای داریم یعنی در موقعیت هایی با منطقی متفاوت از موقعیت های دیگر عمل می کنیم.
آن موقعیت هایی که نفع به معنای عام (ثروت و قدرت) وجود دارد معمولا در این مواقع دین روی رفتار مردم اثر زیادی ندارد و همه افراد جامعه، یک جور، و تقریبا غیراجتماعی یا نابهنجار رفتار می کنند، اما جاهایی که نفع نیست، یعنی در حوزه مذهب، خانواده، دوستان و غیره، این طور عمل نمی کنند. در اینجا مشکل به بعد پیامدی دین بر می گردد، یعنی انسان هایی که دین دار هستند، این افراد عناصر دینی را که باید در رفتارهای معمولی خود پیاده کنند این کار را کمتر انجام می دهند. افراد، دین دار هستند اما در موقعیتی که نفع است دیگر عامل دین نیست که تعیین کننده رفتار می شود. البته قصد من این نیست که بخواهم جامعه خود را با کشورهای دیگر مقایسه کنم. من خبر ندارم کشورهای دیگر این چنین مشکلاتی را دارند یا نه، و برایم هم مهم نیست، اما می دانم وضع جامعه ما غیرقابل تحمل است. پرخاشگری در جامعه ایران رواج دارد، یا ۱۸ هزار کشته از ابتدای سال تا کنون در تصادفات رانندگی آمار بسیار بالایی است. حال ممکن است کشوری دیگر آمار بیشتری داشته باشد. اما هدف من مقایسه نیست، من شرایط خودمان را توصیف می کنم. بعد تطبیقی معمولا در این زمینه ها مسئله را دچار کج فهمی می کند، مهم این است که ما یک آرمان و تصوری از خودمان داریم که آن تصور خیلی عالی است. ما یک تمدن برجسته داشته ایم و کشوری موثر و زنده ای هستیم، بنابراین توقع مردم از این چنین کشوری بالا است و انتظار داریم جایی که زندگی می کنیم آرمانی باشد و انتظار داریم مردم خوب باشند.
*سئوالی که از آقای دکتر معیدفر دارم این است که در بررسی رفتارها، عادات، هنجارها و ارزشها وقتی به گذشته جامعه خود نگاه می کنیم می بینیم مردم در مقایسه با امروز هنجارمندتر و پایبند به ارزش ها بودند در حالی که این ویژگی ها روز به روز در جامعه فعلی کم رنگ تر می شود، دلایل اصلی برخی کج رفتاری ها و هنجارشکنی های رایج در جامعه فعلی ما چیست؟
معیدفر: انسان موجودی اجتماعی است یعنی همانطور که انسان عاقل است اجتماعی نیز هست که برخی آن ویژگی را فطری و برخی نیز غیر فطری می دانند ولی به هر حال آنچه که ما می بینیم این است که انسان از همان ابتدا اجتماعی بوده است. یعنی اول این ویژگی بصورت زندگی های قومی، طایفه ای و قبیله ای شروع و بعد کم کم به سمت اجتماعات بزرگ نیز کشیده شد. یعنی اینکه به هر حال این انسان اگر از جامعه جدا شود بطور کلی به هم می ریزد. یعنی شخصیت وی متلاشی می شود و انسانی از هم گسیخته می شود و به سمت رفتارهای نابهنجار حرکت می کند. البته این به این معنی نیست که وقتی وارد اجتماع شد ممکن است خطا، پرخاشگری نکند و ویژگی های منفی را نداشته باشد. به هر حال همانطور که در قرآن نیز ذکر شده است در وجود انسان یک سری ویژگی های منفی هست و به دلیل همین خرده شیشه ها بود که فرشته ها به خداوند گفتد این موجودی که خلق می کند مشکل آفرین می شود، اما در عین حال در روح این انسان روح خدا دمیده شده است.
یعنی می تواند موجودی مثبت و متعالی نیز باشد. به میزانی که یک فرد در جمع، جمعیت و یا جامعه حضور و هویت اجتماعی پررنگ تری پیدا می کند، آن وجوده خرده شیشه ای وی کم رنگ تر می شود، و در واقع کمتر آن را نشان می دهد. بنابراین ممکن است در منزل هم رفتار خشونت باری انجام دهد ولی به میزانی که فضای خانه، جمع و اجتماع محکمی داشت در نتیجه این خرده شیشه ها کمتر اتفاق می افتد اما هر چه که انسان از این جمع و از این اجتماع فاصله می گیرد آن ابعاد منفی و خشونت بار وی افزایش پیدا می کند، حال شما می پرسید چرا ما ایرانی ها در گذشته بهتر از امروز بودیم؟ اتفاقا درست هم است یعنی ما در گذشته رفتارهای بهتر از امروز را داشتیم و به یک سری قواعد، هنجارها عرف بدون اینکه اجباری در کار باشد پایبندتر بودیم و شرایط نسبت به امروز مناسب تر بود، علت آن این است چون هر چه ما عقب تر می رویم روح اجتماع را در بین خود بیشتر می بینیم و هر چه به جلوتر می رویم متاسفانه این اجتماع کوچک تر می شود و امروز این اجتماع تنها به خانواده و یک سری روابط دوستان محدود شده است و سالی یکبار هم شاید در مراسم هایی مثل عاشورا خود را نشان میدهد. علیرغم پرشکوه بودن و شلوغ بودن اجتماع شب عاشورا می بینیم در آن شب کمتر کسی می رنجد، یا در اجتماعی مثل پیروزی کاندیدای مورد علاقه وقتی اجتماعی شکل می گیرد و جشنی در این زمنیه انجام می شود افراد باز کمتر از رفتارهای ناخوشایند همدیگر می رنجند و همه سعی می کنند آن شب را به شادی بپردازند و پرخاشگری نکنند و روابط در این نوع اجتماعات بدون اینکه انتظاماتی باشد بسیار زیبا از طرف خود مردم تنظیم می شود، و این روح جمعی و اجتماع است که کار خود را به این شکل نشان میدهد و اجازه نمی دهد جنبه های شخصی فرد و منفی بر اجتماع تاثیر بگذارد، بنابراین ما در ایران متاسفانه از دوره مدرن که وارد شدیم در این دوره طایفه، قوم و قبیله را سریع کنار زدیم و سنت های خود را شکستیم و رضا شاه وقتی روی کار آمد به جای اینکه بتواند این روح اجتماع را در یک جامعه ای بزرگتر به نام ایران تداوم بخشد، برعکس همه این سنت ها را به عنوان تهدید از سر راه برداشت و سعی کرد جامعه را تکه تکه کنند، و یک چیزی که رضا شاه خیلی تلاش کرد که از بین ببرد و آن هم گردهمایی ها، اجتماعات و بنیادهای های مذهبی جامعه بود ولی در این زمینه موفقیتی حاصل نکرد، اما در دورههای پس از آن، ما توانسیتم این نوع اجتماعات را سست و کم رنگ کنیم یعنی به یک عبارتی از سال ۱۳۵۷ تلاش کردیم تا در هر نوع اجتماعی را که مخصوص مردم بود دخالت کنیم و موجبات سستی آنها را فراهم کردیم.
سعی کردیم افراد را در اجتماع از یکدیگر بترسانیم، علت این کار هم این است که اداره چنین جامعه ای بسیار راحت تر از جامعه گذشته است. بنابراین اگر پاسخ بدهیم که چرا امروزه جامعه ما اینطور شده باید بگویم به این دلیل است که ما امروزه هویت اجتماعی را از افراد گرفتیم و فقط آنرا در شکل چند نماد مثل تخت جمشید درآوردیم و امروز ایرانیان دیگر آن روح جمعی گذشته را ندارند. با هم هستند ولی بسیار از هم فاصله دارند و آن جمع را احساس نمی کنند بنابراین در شهر همه از همدیگر بیگانه و فراری هستند، هر یک از افراد می خواهند از همدیگر سبقت بگیرد چون روح اجتماع را احساس نمی کنند و تصور نمی کنند که جامعه جریان پیدا کرده است. بنابراین این حلقه مفقوده هر روز بیشتر از گذشته کمتر می شود به همین دلیل رفتارهای منفی بیشتر بروز پیدا می کند. وقتی همان قضیه برخورد یک مداح با فردی در اتوبان را مثال بزنیم می بینیم دو فرد با هم دیگر تصادفی انجام داده و فرد مداح در آن لحظه بدون اینکه کنترلی روی خشم خود داشته باشد شروع به تیراندازی به سمت مقابل می کند. کسی که خود اجتماعات و حماسه های بزرگ را راه می اندازد در خلوت نمی تواند بر خشم خود کنترل کند. یعنی در واقع این فرد در آن موقعیت هیاتی، روح جمعی دارد به محض اینکه از محیط جدا می شود روح جمعی خود را از دست می دهد و نمی داند کجا قرار گرفته است و احساس بیگانگی می کند. بنابراین به محض اینکه روح جامعه جریان پیدا می کند رفتارها نیز اصلاح می شود ولی وقتی که افراد از آن اقیانوس و دریا فاصله بگیرند آن موقع خشکی و گرفتاری پیش می آید. اما اینکه چرا در گذشته ما رفتارهای بهتری داشتیم ولی در این چند سال اخیر وضعیت ما بدتر می شود به این دلیل است که بطور کلی ما امروزه ریشه هر نوع اجتماع را خشکاندیم و آن را تنها به حوزه خانواده محدود کردیم.
برای این است که امروزه تلاش می کنند نشان دهند که نهاد خانواده خیلی با اهمیت است چون می دانند خانواده کبریت بی خطر است ولی مابقی اجتماعات مشکل ساز می شود. باید گفت حذف این نوع اجتماعات از یک جهت برای اداره کشور مهم است چرا که راحت تر می توانی جامعه را اداره کنی. اما از طرف دیگر حذف اجتماعات باعث می شود مسئولان دچار بحران کارآمدی شوند، چون افراد در تنهایی خرده شیشه هایشان بزرگتر می شود و بعد بلای هم می شوند و به جان هم می افتند و برای کوچک ترین مسئله ای به همدیگر خشونت، فحاشی، پرخاشگری و بدرفتاری می کنند. زیرا هنجار زمانی معنا پبدا می کند که جامعه معنی دهد و وقتی اجتماعی نباشد هنجار و ارزشی نیز وجود نخواهد داشت. بنابراین وقتی می توانیم از مردم انتظار هنجار و ارزش داشته باشیم که کمک کنیم تا ابتدا اجتماعی شکل بگیرد. به محض اینکه تلاش کردیم که اجتماع را از بین ببریم ارزش ها و هنجارها هم که در بطن جامعه متولد می شود از بین می رود. مشکل اصلی ما در شرایط امروز همان خشکیدن بنیان های جامعه است. ایران اسم کشوری است که در واقع در آن ۲۰ الی ۳۰ میلیون خانه و چند میلیون اتومبیل است و خارج از این ما ایرانی نمی بینیم. این افرادی که در خیابان ها هستند با همدیگر هیچ ارتباطی ندارند. علت اینکه این همه افراد و ماشین در خیابان ها است این است که آدم ها می ترسند از ماشین پیاده شوند و با هم باشند و احساس بیگانگی می کنند و هر کس تلاش می کند یک منطقه امنی برای خودش تشکیل دهد، بنابراین با اتومبیل خود به خیابان ها می آیند.
ادامه دارد…
life.shafaqna.com/