شفقنا زندگی- مصطفی کریمخان زند: ایرج افشار، ایرانشناس و کتابشناس شهیر و یگانه، حدود هفت ماه از سال ۱۳۴۱ ریاست کتابخانه ملی را برعهده داشت. «در همان مدت کوتاه، شعبه ایرانشناسی را تاسیس کرد و پایه کتابشناسی ملی ایران و آغاز فهرستنگاری نسخههای خطی کتابخانه را گذاشت… تا خواست تحول را آغاز کند عذر او را خواستند.
۲۵ اسفند ۱۳۴۱ جمالزاده به افشار نوشته است: … شما را سوزاندند و دلِ دوستان سوخت…» (کتاب ورز اطلاعرسان، ص۷۷) گویا در تاریخ کتابخانه ملی و چهبسا دیگر مکانهای فرهنگی این مرز و بوم، از این سوزاندنها فراوان یافت میشود؛ کنار گذاشتنِ خبرگان و متخصصان و اهل فن و میدان دادن به نااهلان و ناآشنایان به حوزه فرهنگ. جمالزاده اما امروز نیست که ببیند پس از گذشت نیمقرن از آن دوران، کتابخانه ملی ایران گریبانگیر چه مشکلاتی است و چگونه ابتداییترین وظایف مهمترین سازمان رسمی جمعآوری و نگهداری اسناد و میراث مکتوب این کشور، به دست فراموشی سپرده میشود.
این کتابخانه امروز در شرایطی است که اگر چراغش روشن است، تنها به لطفِ تلاش دلسوزانی است که سالها برای شکلگیری و قوام و هرچه غنیتر کردن آن، زحمتها کشیده اند. طی سالهای گذشته، کتابخانه ملی با مشکلات متعددی روبهرو شده است که اگر هرچه زودتر فکری به حال آن نشود، این کتابخانه بهطور کلی نقش و وظیفه اصلیاش را از دست خواهد داد و از میان خواهد رفت. گرچه نمیتوان منکر زحمات و تلاشهای مسئولان سازمان اسناد و کتابخانه ملی در راستای بهبود و ساماندهی وضعیت کتابخانه ملی شد، اما موارد زیر تنها نمونهای از مشکلاتی است که در این کتابخانه پدید آمده است:
۱- در این سالها و خصوصا از زمان آغاز بهکار ریاست فعلی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، این کتابخانه به جای تمرکز بر کارهای بنیادین و محوری در عرصه کتابداری و جمعآوری اسناد و کتب، به نمایش و تبلیغات رسانهای روی آورد. عملکرد مسئولان به گونهای تغییر کرد که گویا کتابخانه ملی بیشتر پلکانی است برای ترقی در پستهای مدیریتی تا حفظ میراث ملی. سفرهای متعدد و پیدرپی خارجی ریاست فعلی سازمان تقریبا اهالی کتابداری کشور را دچار تعجب و ابهام کرده بود. به جای آنکه منابع مالی سازمان صرف خریداری بخش اعظم نسخ خطی و اسناد موجود در دست مردم و کتب مورد نیاز شود -که خود از اهم وظایف کتابخانه ملی است- صرف سفرهای خارجی مسئولان و نمایشگاههای غیرضروری و افطاریهای مجلل و پرخرج برای مسئولان دولتی میشد. درعینحال بحث خروج بعضی نسخ خطی نیز مطرح است.
گذشته از بحث خروج غیرقانونی این نسخ از کشور، باید در باب این میراث تامل کرد که تا چه پایه برای دیگران حائز اهمیت است و متولیان این عرصه در کشور ما اما، چگونه با این عرصه مواجه میشوند. طی سال گذشته کار به جایی رسیده بود که بعضی چراغهای داخل کتابخانه ملی که جهت روشنایی برای مطالعه مراجعان استفاده میشد خاموش شد، به این بهانه که سازمان بودجه کم آورده است. درعینحال اما نمایشگاههای پرخرج و به غایت بیهوده و ضعیف به کرات در سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار میشد. گویا تمایل مسئولان کتابخانه به کارهای نمایشی و ارائه آمار بیشتر بود تا انجام امور زیربنایی و صرف کردن منابع مادی جهت تجهیز کتابخانه و خریداری اسناد و حفظ میراث کشور.
۲- مساله استخدام نیروی جدید متاسفانه در کشور ما از ضوابطی قانونمند مبتنی بر شایستهسالاری برخوردار نبوده و این مشکل فقط مربوط به کتابخانه ملی نیست. با اینحال طی دو سال گذشته با وجود محدودیتهایی برای استخدام در سایر سازمانهای دولتی، بسیاری از افراد وابسته به مسئولان سازمان، در کتابخانه ملی مشغول به کار شدند که بسیاری از آنها بدون توجه به شایستگی و صلاحیتشان برای کار در کتابخانه ملی و تنها به صرف حمایت ریاست سازمان استخدام شدند.
به چه دلیل فردی دارای تخصصی کاملا نامرتبط با نسخ خطی و بدون هیچ سابقه علمی مرتبط و در حالی که به عمر خود حتی با یک نسخه خطی سر و کار نداشته است، صرفا به دلیل آشنایی با ریاست سازمان، مدیر کل نسخ خطی کتابخانه ملی میشود و در راس بخشی قرار میگیرد که دارای یکی از مهمترین گنجینههای خطی کشور است؟ آیا تصمیمات چنین فردی نمیتواند موجبات ویرانی آینده این کتابخانه را فراهم آورد؟ آیا میراث یک کشور که اهمیتش نه برای امروز که برای آینده این کشور است، باید
به دست افرادی سپرده شود که هیچگونه تخصص و تبحری در زمینه حفظ و نگهداری آن نداشته باشند؟ عجیبتر آنکه، درخواست عضو هیات علمی شدن همین فرد نیز در این سازمان مطرح میشود که تقویتکننده این شائبه است که گویا روابط حسنه با مسئولان در گرفتن جایگاه علمی در این سازمان، بر شایستگی و صلاحیت واقعی افراد برتری دارد.
۳- روزی که کتابخانه دیجیتال کتابخانه ملی با حضور رییسجمهوری وقت و با اطلاعرسانی گستردهای افتتاح شد، همه گمانهها این بود که اتفاق جدیدی افتاده است و اطلاعات ذیقیمتی در تالار دیجیتال کتابخانه ملی یافت میشود. با اینحال، با یک مراجعه به این تالار مشخص شد که به جز تصویر چند نقشه و مواردی محدود، همه اطلاعات این کتابخانه دیجیتال در سایت کتابخانه ملی نیز قابل دسترسی است. جالبتر این است که حتی دسترسی شما از طریق این تالار و رایانههای مستقر در آن نه به صورت مستقیم از بانک اطلاعاتی، بلکه باز هم از طریق اینترنت مهیا میشود و در نتیجه سرعت آن همچنان محدود است.
بنابراین در دریافت این اطلاعات بین این تالار و هر نقطه این دنیا که دسترسی به اینترنت وجود دارد، تفاوتی نیست و شاید حتی در نقاطی با سرعت اینترنت بالا، دسترسی به مراتب آسانتر از خود کتابخانه ملی صورت پذیرد. مراجعه روزانه به این تالار نیز به گواهی همه آنانی که به این کتابخانه مراجعه میکنند، از تعداد بسیار محدودی متجاوز نیست. گرچه نفسِ دیجیتال کردن منابع، حرکت مغتنم و سودمندی است، اما باید دقت داشت که چنین تصمیماتی تنها با فراهم شدن بستر مناسب آن و با برنامهریزی و تدارک فضای مناسب قابل تحقق است. اخیرا چندهزار جلد پایاننامه به صورت دیجیتال در اختیار مراجعان این تالار و به صورت دسترسی داخل سازمانی قرار گرفته که آغاز خوب و ارزشمندی است، با این وجود، همچنان تناسبی میان تعداد مراجعهکنندگان و فضای اختصاصیافته وجود ندارد.
۴- یکی از مهمترین وظایف کتابخانه ملی جمعآوری نمونههایی از تمامی آثاری است که در کشور منتشر میشود، اما همچنان انبوهی منابع و نشریات و کتابهای منتشر شده موجود است که جایی در این کتابخانه ندارند. اگرچه باید تاکید کرد که در زمان ریاست فعلی سازمان، مجموعه اقدامات ارزشمندی در این زمینه انجام و روند انتقال کتب منتشرشده به مخازن کتابخانه سرعت بیشتری گرفت، با اینحال، همچنان کاستیهایی جدی در این زمینه وجود دارد.
متاسفانه طی سالهای اخیر، روند روزافزون مراجعه به کتابخانه ملی بیش از آنکه کارکردی متناسب با اهداف این کتابخانه داشته باشد، کارکردهای دیگری چون مطالعه برای کنکور، درس خواندنهای شب امتحان و شرکت در آزمونهای مختلف را پیدا کرده است. وظیفه کتابخانه ملی، ارائه خدمات به افرادی با دغدغههای بالا نیست که البته هریک در جای خود امر مهم و قابل توجهی است. نکته اینجاست که این حجم مراجعه به کتابخانه ملی از سوی کسانی که میتوانند به یک کتابخانه عمومی نیز جهت رفع نیازهایشان مراجعه کنند، بار سنگینی به لحاظ هزینههای جاری، استهلاک تجهیزات، فرسودگی منابع و بسیاری موارد دیگر بر دوش این کتابخانه میگذارد. احتمالا اولین راهکاری که جهت حل این مشکل به ذهن بسیاری میرسد، راهکاری قلدرمآبانه است تا جلوی ورود چنین مراجعانی را به کتابخانه ملی بگیرد.
اما این راهکار نه جواب میدهد و نه مناسب با شأن و منزلت کتابخانه و اهالی کتابخوان است. به تجربه نیز ثابت شده است که چنین راهحلی بنا به دلایلی که در این مختصر قابل طرح نیست، تنها به وخیمتر شدن اوضاع منتهی خواهد شد. دلیل اصلی پدید آمدن چنین مشکلاتی در حقیقت نبود کتابخانههای عمومی مجهز و مدرن به اندازه کافی در سطح شهر است که پاسخگوی نیازهای جوانان و محققان باشد. کتابخانه ملی نیازمند یک کتابخانه عمومی کاملا مجهز و دارای امکانات مدرن در کنار خود است تا بتواند بار مراجعانی را که تنها جهت استفاده عمومی از کتابخانه به آن رجوع میکنند به سمت این کتابخانه هدایت کند و در نتیجه به کارکرد اصلی خود در حیطه گردآوری کتابها و اسناد و مدارک و نسخ خطی موجود در کشور بپردازد. هزینه تاسیس و تجهیز بنای یک کتابخانه عمومی در کنار این کتابخانه، قطعا در برابر میلیاردها تومان هزینه ساختوسازهای حاشیه کتابخانه ملی، رقمی ناچیز خواهد بود.
امید است که ریاست این سازمان در آینده بتواند با رایزنی با نهادها و مراکز و سازمانهای مرتبط دیگر، مقدمات احداث یک کتابخانه مدرن و مجهز و بزرگِ عمومی در محدوده تپههای عباسآباد که خود به یک مکان فرهنگی بدل شده است را مهیا کرده، تا هم از حجم مراجعه نامرتبط با اهداف و وظایف کتابخانه ملی و در نتیجه از مشکلات موجود این کتابخانه بکاهد و هم فضای مساعدی را جهت مطالعه دانشجویان و محققانی که به این مراکز مراجعه میکنند، فراهم کند.
باید بدانیم که وظیفه اصلی سازمان اسناد و کتابخانه ملی بیش از آنکه به امروز ما مرتبط باشد به آیندگان ما معطوف و مربوط است. حفظ و پاسداشت میراث ملی کشور، نباید امری کوچک در نظر یکایک ما تلقی شود. حرف زدن از توسعه و پیشرفت در هر معنایی که در نظر گرفته شود، در جایی که تنها میراثِ تاریخی بهجامانده از قرنها حوادث و قایع آن سرزمین، به زیر بیلیاقتی مدیران و بیتوجهی مردم لگدمال میشود، بیشتر به شوخی میماند تا به دغدغه و نگرانی جدی و همگانی. اگر اهمیت و جایگاه و منزلت این کتابخانه بدان بازگردانده نشود، با خطر نابودی میراثی مواجهیم که مطلقا جبرانپذیر نخواهد بود.
منبع: بهار
انتهای پیام