شفقنا زندگی- نشریه اینترنتی مهم ترین بحران های اجتماعی حال و آینده ایران با عنوان«۱۰ چالش ۱۰ راهکار» منتشر شد.
در این نشریه موضوعاتی از جمله: فقر و حاشیه نشینی، اعتیاد، شکاف طبقاتی، رفتارهای خشونت آمیز، خانواده، ازدواج، طلاق، آلودگی هوا، کم آبی و تغذیه طی برگزاری نشست هایی در شفقنا با حضور اساتید و کارشناسان برجسته پرداخته شده است که نکات قابل توجهی را برای مخاطبان و همچنین مسولان و مدیران محترم به همراه دارد.
لینک نشریه را می توانید اینجا مشاهده کنید.
در این خصوص برجسته ترین دلایل و راهکارهای پیشنهادی توسط کارشناسان محترم به شرح زیر عنوان شد:
فقر و حاشیه نشینی: هولناک ترین لحظه برای امنیت اجتماعی جامعه وقتی است که تبعیض اقتصادی هم ارز با قومیت یا مذهب یک گروه خاص شود یعنی فقر اقتصادی با هویت فرهنگی یک جماعتی تلاقی کند. سطح دوم خارج کردن کالاهای موهوم از این وضعیت کالایی است که با تحقق اصول و قانون اساسی گره می خورد؛ مضامینی مانند سلامت و مسکن و بهداشت و … را باید به هر ترتیبی شده از این حالت خارج و به مسئولیت دولت متصل کنیم. بحث بازتویع و جبران فقر و تبعیض، کاری نشدنی نیست. قرار نیست ما از ثروتمندان بگیریم و به فقیران بدهیم. دولت رانتی با همه بدی هایی که دارد این خوبی را دارد که میتواند با توجه به در اختیار داشتن رانت نفت، در ۱۰ سال آینده، منافع بیشتری را به افراد فقیر بدهد و جامعه و خود حکومت را از این اوضاع نابرابری و تبعیض منتشر، تا حدی نجات دهد.
اعتیاد: اعتیاد مواد مخدر چه مواد قدیم، چه مواد صنعتی، پدیدهای است که حداقل میتوانیم به سه وضعیت جسمی، روانی و اجتماعی افراد معتاد نسبت دهیم و هر سه آن حوزه ها بایستی مدنظر قرار گیرد، اما آنچه که مسلم است ما بیشتر به حوزههای اجتماعی، رفتارهای پرخطر و رفتارهای به اصطلاح خارج از نرم ارتباط میدهیم. اگر اعتیاد را به عنوان یک بیماری و مسئله اجتماعی بدانیم درمان آن هم باید در بستر جامعه انجام شود. با رویکرد طرد و ایزوله کردن معتادان تنها مشکلاتی که آنها برای جامعه ایجاد میکنند را بیشتر میکنیم. یکی از مشکلات سیاست گذاری این بود که طرد اجتماعی را تشدید کرده است، ما یک نگاه حفاظتی و درمانگرایانه نداشتیم، اشکال اگر هست در دیدگاه مدیرانی است که اعتیاد را نشناختند و درمانش را نمیشناسند و چون نمیشناسند شکست میخورند. در حقیقت شکست در دیدگاه آنهاست نه در واقعیت هایی که وجود دارد.ممنوعیتها و اعدامهایی که انجام دادیم و مجموع برخوردی که با عرضه کنندگان داشتیم موفق نبوده و تعداد معتادین جامعه ما کاسته نشده است. عدم کاهش مصرف مواد مخدر در ایران نشان میدهد که سیاست ما در ارتباط با عرضه کنندگان سیاست نادرستی بوده و باید درستش کنیم.
شکاف طبقاتی: به طور کلی سیستم ساختار اجتماعی حاکم در جامعه کمک می کند کسانی که در طبقات بالاتر قرار گرفتند، قدرت را حفظ کنند و برعکس کسانی که فاقد این دارایی هستند، در همان سطح باقی بمانند؛ همین امر باعث می شود کسانی که ثروت دارند، قدرت و حیثیت هم داشته باشند و از سبک زندگی خاصی بهره مند باشند، این سبک زندگی در جامعه مدام خود را معرفی می کند و طبقات پایین تر چون قادر نیستند که آن قدرت، ثروت و اختیارات را داشته باشند، سعی می کنند ادای طبقات بالاتر را داشته باشند. عواملی که در به وجود آمدن این سیستم اجتماعی نقش داشته، قوانین هستند، قوانین در کشور حامی طبقات بالاست، طبقات بالا اجازه نمی دهند که قانون، منافع آنها را زیر سوال ببرد و این اختیار را دارند که همه چیز را با پول بخرند. برای کاهش شکاف طبقاتی در کوتاه مدت باید قوانین را به گونه ای تعریف کنند که هیچ کسی نتواند از زیر بار مالیات سر باز بزند به خصوص مالیات های مستقیم، باید تحت هیچ شرایطی به مالیات بخشودگی نخورد؛ این مالیات باید در صندوق سیستم رفاهی برود و افزایش بیمه و رفاه برای طبقات متوسط شود؛ اما در دراز مدت، سیستم رفاهی تحقیق کند، هزینه های جامعه را برآورد کند و حداقل هزینه را در سبد خانواده مشخص کند و هیچ کسی از آن حد نباید کمتر حقوق بگیرد.
رفتارهای خشونت آمیز: یکی از بزرگترین معضلات جامعه ایران که باعث می شود، آستانه صبر مردم پایین بیاید و خشونت را اعمال کنند، این است که نمی دانند، بین سنت و مدرنیته کدام بهتر است. همچنین دین گریزی و سرخوردگی از عوامل بروز رفتارهای خشن است. در زمینه رفتارهای خشونت آمیز در مرز فاجعه هستیم و در صورتی که نگاه نسبی گرایانه به جامعه بیاید و اندیشه حاکم شود، می توانیم آینده خوبی را پیش بینی کنیم.
خانواده: اولویت دادن به عنصر جنسی بهانه جدیدی است که در جهان معاصر ایرانی اتفاق افتاد؛که دختران و پسران بیش از آنکه به پسِ زندگی خود یعنی خانواده، اقتصاد و سیاست فکر کنند به طرح همسانی جسمی و فیزیکی فکر می کنند. تنها جایی که بیشترین پتک را خورد، خانواده بود؛ مدام به خانواده می گوییم فرزند آوری، این تعریفی از فرهنگ است، مگر می شود فرزند را زیاد کرد، وقتی موقعیت اقتصادی فراهم نشود، زنی که می خواهد فرزند آوری کند، این زن ابتدا باید مادری را قبول کند، اما به مفهموم مادری در جامعه آسیب زده ایم. خانواده آرام نیست چون دولت و نظام سیاسی مسئولیت پذیر نیستند و همه مسایل از جمله تولد، بزرگ کردن، تربیت کردن، مدرسه فرستادن و دانشگاه فرستادن و ازدواج کردن، پیری، بیماری را برای خانواده واگذاشتند. در همین حال ما در جامعه شیعی انعطاف های بسیاری در مقاطع نظری داریم که می توانیم اشکال خانواده را بپذیرد و جلو ببرد.
ازدواج: سبک ازدواج و نگاه به آن تغییر کرده و سه مساله در زندگی زناشویی بسیار اهمیت دارد، رابطه زناشویی، تعهد و صمیمیت، اما در هیچ از این سه، آموزش نداریم، به طور کلی شعور زناشویی وجود ندارد، افراد جسماً بالغ هستند، اما از لحاظ شعوری این بلوغ وجود ندارد و لذتی نمی تواند از زندگی زناشویی ببرد. با شیوه و رویکرد فعلی، در آینده آرزوی امروز را خواهیم کرد؛ سن ازدواج بالاتر خواهد رفت و مردم به سمت تک زندگی کردن، می روند، اما اگر در حل این مساله عزم ملی وجود داشته باشد، مبحث زناشویی به عنوان یکی از ساده ترین و در عین حال پیچیده ترین مباحث، حل خواهد شد. باید از فحشای جدید در ایران بحث کنیم، فحشای جدیدی که به خاطر تعریف غلط از خانواده، در کنار خانواده سفید خیمه زده است.
طلاق: عزم ملی برای رفع بحران طلاق وجود ندارد، صدا و سیما، دولت، سازمان ملی جوانان و وزارت ورزش هر کدام خود را جدا می دانند؛ از سوی دیگر به مجموعه تیپ روان شناس ها، اعتماد نیست. اگر هم بودجه ای اختصاص داده می شود، جدی نیست. باید یک راهکار مخصوص این بافت، ساختار و فرهنگ تعریف کنیم. نخبه ها بعد از ۱۰ سال باید بتوانند یک طرحی ارائه دهند که بگویند برای این ساختار و فرهنگ باید این کار را کرد.
آلودگی هوا: مشکل اساسی و اولیه این است که دستگاه های مختلف در علل آلودگی هوا به توافق نمی رسند، در حقیقت میان دستگاه های مختلف که باید در کاهش آلودگی هوا نقش بسزایی ایفا کنند، نظرات مشترک وجود ندارد در نتیجه دستگاه ها در این مسیر همسو و هم هدف حرکت نمی کنند و هم افزایی تولید نمی شود در صورتی که همه باید بر سرخط قانون برگردیم. به منظور کاهش آلودگی هوا، افزایش سرانه فضای سبز، تغییر سیستم و سبک زندگی مردم و دیپلماسی محیط زیست ضروری است و باید محیط زیست را فرابخشی نگاه کنیم.
کم آبی: ما نسبت به جمعیت و مواهبی که داریم از وضعیت خوبی برخوردار هستیم، اما به درستی این وضعیت را مدیریت نمی کنیم؛ اگر مدیریت صحیحی داشته باشیم همه دریاچه ها، تالاب ها و رودخانه ها می توانند پرآب باشند در نتیجه کشوری جذاب تر از امروز با تنوع زیستی درخورتر از امروز خواهیم داشت. متاسفانه گاهی «سیاست زدگی» مانع می شود که مردم اطلاعات درست و شناخت خوبی از وضعیت محیط زیست منطقه خود یا به طور کلی کشور داشته باشند؛ محیط زیست جای سیاست بازی نیست و بدانیم توسعه این سیاست زدگی ناشایست و خطرناک و برای محیط زیست سم است. متأسفانه فرهنگ سازی، آموزش و زیرساخت های لازم برای اینکه کمترین خسارت به سرزمین وارد شود، نداریم. ایران کشوری است که در کمربند خشک دنیا واقع شده و میزان بارندگی آن حداقل یک چهارم میزان بارندگی جهانی است، بنابراین می طلبد که یک قانون ویژه و مناسب برای خشکسالی کشور داشته باشیم که این قانون به صورت پیوسته در همه زمان ها معتبر باشد.
تغذیه: بحث الگو و تغییرات آن ناشی از ضرورت است، سبک زندگی جامعه ایران تغییر کرده و به همین دلیل الگوی تغذیه آنها نیز تغییر یافته و در حقیقت مردم ایران به دلیل فرصت کمی که دارند، به سوی مصرف مواد فست فودی سوق می یابند و این امری طبیعی است، اما آنچه بسیار مهم است و مورد توجه قرار نمی گیرد این است که الگوی تغذیه ایران نا سالم و نا مطلوب است، مواد غذایی و بهداشت فست فودها باید کنترل شوند و لبنیات و سبزیجات در سبد تغذیه ایرانیان مورد توجه قرار گیرد. البته این مشکل در کشور هم انکار ناپذیر است که لبنیات بیشتر خوردن، پول بیشتر می خواهد. پول بیشتر اقتصاد بهتر می خواهد و اقتصاد بهتر فضای سیاسی و اجتماعی بهتری می خواهد. یعنی همه گزینه ها به هم مربوط است. در همین حال برای حل معضل تغذیه جامعه ایران لازم است کنترل مواد اولیه مصرفی در تولیدکنندگان غذایی با نظارت بیشتری انجام شود. همچنین باید در فرهنگ سازی از راه های مختلف هزینه کنیم.