شفقنا زندگی- لیلا موسوی نسب: تهران امروز میان اجرای قانون منع بهکارگیری بازنشستگان و احتمال استعفای شهردار تازه انتخابشدهاش و آسیبی که از رفت و آمد مکرر مدیران خود در ماه های اخیر دیده است، کاسه چه کنم به دست گرفته. آسیبی که احتمال تکرار و افزایش نیز دارد. این روند لزوم انتخاب شهردار به دست مردم و در بهترین حالت ممکن انتخاب شخصی که به حزب پاسخگو باشد را یادآور می کند.
به گزارش خبرنگار شفقنا، شورای پنجم در شهر تهران مدتها پیش از انتخاب محمدعلی نجفی، شهردار مستعفی تهران به بررسی شاخصهای انتخاب شهردار برای پایتخت پرداخت زیرا نمیخواست شهری را که به هر ثانیه برای حل معضلات مختلف خود نیازمند است، لحظهای متوقف کند.
اما تهران با استعفای محمدعلی نجفی متوقف و پس از انتخاب محمدعلی افشانی، چرخه مدیریتی خود را در حوزه شهری دوباره به راه انداخت. این چرخه با تصویب « قانون منع بهکارگیری بازنشستگان» که ممکن است شامل شهردار جدید تهران نیز بشود، این روزها چشمانتظار است تا آیا به کار خود ادامه می دهد یا برای مدتی باز متوقف می شود. این قانون اخیرا توسط مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده و صرفنظر از گرایشهای سیاسی؛ دو دیدگاه در مورد آن وجود دارد.
بر اساس اولین دیدگاه سیستم مدیریت در کشور ما از سالهای پس از انقلاب تاکنون بسیار فرسوده شده زیرا «چرخش نخبگان» و ارائه فرصت به افرادی که در دهههای۵۰ و ۶۰ به دنیا آمدهاند با رکود دست و پاگیری مواجه بوده است. درواقع همان افرادی که انقلاب را به ثمر رساندهاند بهصورت مداوم جایگاه خود را در ساختار تغییر داده بهگونهای که میتوان گفت از سالهای پس از انقلاب تاکنون اداره کشور از سطوح کلان تا خرد در دست تعداد معدودی از افراد بوده است. بر این اساس برخی معتقدند سیستم مدیریتی مدام باید در چرخش باشد و این موضوعی نیست که بتواند ثبات را در اداره شهرها با چالش مواجه کند زیرا شهر بر اساس قانون و برنامه قابلیت اداره دارد و شهردار صرفا مدیری است که مجری قانون و برنامه مصوب برای شهر است.
بدون شک این موضوع برخلاف دیدگاه افرادی است که به تجمع تجربه باور دارند. این افراد معتقدند هزینههایی برای تجربیات مدیران فعلی پرداختشده لذا باید از این تجربیات استفاده کرد.
تهران در دوسویگی نیاز به تجربه و شکست تجربهها
در شرایط حال حاضر از یکسو با شهری مواجه هستیم که به هر ثانیه حضور مدیرانش برای اداره امور خود نیازمند است و از سوی دیگر چهره آشفته و مغشوش آن گواه بر تجربههای ناموفق در سالهای گذشته است.
حال اینکه در این دوسویگی چگونه میتوان ثبات را در سیستم مدیریت تهران ایجاد کرد خود سوالی بزرگ است. برای پاسخ به این سوال نگاهی به سالهای گذشته اداره تهران و سیستم مدیریتیاش میاندازیم:
شهرداران_تهران_بعد_از_انقلاب_تهران
میانگین عمر دوره مدیریت شهرداران تهران؛ کمتر از ۲ سال
تهران پس از انقلاب حضور ۲۰ شهردار را به خود دیده است. این به معنی آن است که میانگین عمر دوره مدیریت شهرداران تهران پس از انقلاب چیزی کمتر از ۲ سال بوده. شاید حضور ۱۴ ساله محمدباقر قالیباف به حفظ میانگین عدد ۲ کمک بسیاری کرده باشد. هرچند که سید حسن رسولی عضو شورای اسلامی شهر تهران دلیل تلاطم در میانگین سن مدیریتی اداره پایتخت را مرتبط با شرایط ویژه ۲ دهه ابتدای پس از انقلاب میداند و در این خصوص به خبرنگار شفقنا میگوید:« از دهه ۸۰ به بعد بود که حتی در سطح وزرا میانگین سن مدیریتی به استاندارد دستیافت.» البته رسولی معتقد است :« صرف شاخص میانگین بهعنوان یک شاخص مرکزی نمیتوان به ثبات در اداره شهرها استناد کرد» اما انباشت مشکلات و سیاستگذاریهای فصلی و اشتباه در شهرهای امروز بهویژه پایتخت، ما را بهسادگی به این نتیجه میرساند که رفتوآمد سکانداران شهرها و بهتبع آن مدیران رده دوم و ردههای پایین شهرداریهای کشور که نمونه بارز آن را در پایتخت نیز مشاهده میکنیم و از همه مهمتر چهره امروز شهرها دغدغه ثبات در مدیریت شهری را پررنگ میکند.
بر اساس قانون منع بهکارگیری بازنشستگان و لزوم اجرای قانون باید مدیران بازنشسته از دستگاههای دولتی خداحافظی کنند و قانون در این خصوص برای همه یکسان است. مدیران بسیاری ممکن است شامل این قانون شوند که شهردار تهران نیز ممکن است از این قاعده مستثنا نباشد.
در این خصوص محمد دامادی، نائب رئیس اول فراکسیون مدیریت شهری در مجلس شورای اسلامی به خبرنگار شفقنا میگوید: « قانون مشخصاً معلوم است و هیچ استثنایی ندارد. زمانی میتوان برای اجرای قانون استثناء قائل شد که به هنگام وضع قانون نمایندگان مجلس نسبت به این استثنا تشخیصهای کافی را انجام داده باشند. در خصوص شهردار فعلی تهران باید به اسناد کارگزینی مراجعه و بر اساس آن تصمیم گرفت.»
اما حسن رسولی بهعنوان شخصی که از سوی محسن هاشمی رفسنجانی رئیس شورای اسلامی شهر تهران مامور بررسی کارشناسی موضوع بازنشستگی شهردار تهران از منظر حقوقی شده است، نتایج تحقیقات خود را در خصوص بازنشستگی شهردار تهران به این صورت عنوان میکند :« ما در شورای شهر پیش از تعطیلات تابستانی بحث مفصلی در این خصوص داشته و تفسیر ما این بود که از این حیث مشکلی متوجه آقای شهردار نیست.»
امروز که جیب شهرداریها ازجمله شهرداری تهران خالی و از بلندمرتبهها اشباعشده است میتوان تهران را اینگونه توصیف کرد: شهری در مواجه بیثباتی مدیریت؛ در محاصره بلندمرتبهها و انواع معضلات و آسیبهای شهری و نیز درگیر با چالشهای مالی بزرگ.
لذا اظهارنظرها هر چه باشد آنچه اهمیت دارد بهکارگیری رویهای است که بر اساس آن پایتخت و نیز سایر شهرهای کشور بتوانند در فرآیندی باثبات و نظاممند به اجرای طرحهای شهری در سطوح مختلف بپردازد.
صدمه جدی به حوزه شهری
نائب رئیس اول فراکسیون مدیریت شهری در مجلس با تائید این موضوع میگوید: «در شرایط فعلی زمانِ ازدسترفته بین فاصله استعفای آقای نجفی و انتخاب آقای افشانی را نیز بهسختی میتوان جبران کرد. لذا درصورتیکه برای دومین مرتبه پس از انتخابات بخواهیم شهردار تهران را تغییر دهیم صدمه جدی به حوزه شهری در پایتخت وارد میشود.»
دامادی خود بهعنوان یکی از تصویبکنندگان قانون منع بهکارگیری بازنشستگان، استعفای شهردار تهران را منجر به صدمه جدی به پایتخت توصیف میکند و رسولی آن را دارای آثار زیانبار میداند.
این در حالی است که نه محمدحسن ملک مدنی بهعنوان شهردار تهران در سالهای دور(از ۱۳ اسفند ۱۳۸۰ تا ۳۰ دی ۱۳۸۱) و نه محمدعلی نجفی بهعنوان شهردار تهران در ماههای اخیر، هیچیک با نیتهای چندماهه از سوی اعضای شورای شهر و وزارت کشور مهر تائید برای حضور دریافت نکردهاند. آنها هر یک آمده بودند تا در مدتزمان حداقل ۴ سال باری از دوش تهران بردارند. اینجاست که این سوال مطرح میشود چرا عمر میانگین عمر مدیریت شهری در پایتخت کشور به ۲ سال نمیرسد؟
سلیقههای سیاسی, شهردار را انتخاب میکند
امروز که از یکسو با نظریات طرفداران انباشت تجربه مواجه هستیم و از سوی دیگر برخی که به چرخش نخبگان معتقدند؛ باید بگوییم باوجود اداره سیستم در کشور توسط تعداد محدودی از سالهای پس از انقلاب تاکنون اما عنصری به نام «سلیقههای سیاسی» باعث شده عمر سن مدیریتی به درمان دردهای شهری همانند تهران قد ندهد. این موضوع تنها شامل تهران نیست. دامادی بهعنوان شخصی که خود مدتزمان ۴ سال در شورای شهر یکی از شهرهای مراکز استان حضورداشته، روند انتخاب شهردار را در آن شهر همراه با فشارهای سیاسی توصیف میکند. روندی که بهمراتب برای پایتخت شدیدتر است. او در این خصوص میگوید:« شهرها هرچه بزرگتر میشوند انتخاب سیستم مدیریتی و نیز انتخاب شهردار برای آنها دشوارتر میشود. ضمن اینکه انتخاب شهردار در شهرهای بزرگ رنگ و بوی سیاسی نیز میگیرد. به همین دلیل ممکن است دخالتهای بیرونی در انتخاب آنها وجود داشته باشد. هرچند این روال قانونی نیست اما طبیعی است.»
شاید با رویه ماههای گذشته در انتخاب شهردار تهران، حتی خود اعضای شورای شهر نیز بهوضوح پذیرفته باشند انتخاب شهردار تهران موضوعی در اختیار آنها و به تائید وزارت کشور نیست بهگونهای که رسولی عنوان میکند: «در صورتی که ” سلیقههای سیاسی” شهردار فعلی تهران را ناچار به استعفا و بازنشستگی کند، قطعاً ما نمایندگان مردم در شورای شهر تابع قانون هستیم.»
نگاهی به مدیریت شهری در شهرهای دنیا
از ایران خارج میشویم؛ نگاهی به شهرهایی میاندازیم که شهرداران آنها توسط مردم انتخاب میشود و آقای شهردار از مراسم ازدواج گرفته تا برگزاری مسابقات بینالمللی و پروژههای عمرانی را در دست دارد. شهرهایی که هر یک خود الگویی برای مدیریت شهری در سطح جهان هستند. ۲۶ شهر اصلی در ایالاتمتحده،انگلستان، فرانسه و حتی هند این رویه را دنبال میکنند. اگر بخواهیم به بهترین الگوی انتخاب شهردار در دنیا مراجعه کنیم باید از آلمان نام بریم که مردم به حزب رأی داده و حزب برنده شهردار را انتخاب میکند و به این صورت شهردار منتخب حتی در سیستمهای معیوب هم میتواند بهخوبی پاسخگوی مصالح مردم باشد و دغدغهای برای پاسخ به مطالباتی که با طرح آنها به کسب رأی پرداخته، ندارد زیرا شهردار باید به حزب پاسخگو باشد و مردم به آنچه حزب مطرح کرده رأی دادهاند.
لذا اگر بخواهیم سلیقه سیاسی را از سیستم انتخاب شهردار دور کنیم باید به آراء مردم پناه ببریم و نیز اگر بخواهیم حتی در سیستم انتخاب شهردار به دست مردم، شهر را از انتخاب شهرداری که با وعده و وعید به کسب رأی پرداخته در امان نگاهداریم باید او را ملزم به پاسخگویی به حزب کنیم.
در نبود حزب رویه انتخاب شهردار به دست مردم هم چندان موفقیت آمیز نخواهد بود
در فقدان چنین ساختاری شخصی همانند محمد دامادی که نمایندگی مردم را در سطح محلی و ملی تجربه کرده است، میگوید:« در شرایط حال حاضر شاید بتوان با تحقق لایحه مدیریت شهری ثبات را در اداره شهرها بهویژه پایتخت اجرا کرد اما بنده شخصا با انتخاب شهردار به دست مردم موافق نیستم زیرا در نبود حزب رویه انتخاب شهردار به دست مردم به سرنوشتی همانند سایر سیستمهای انتخاباتی در کشور مواجه میشود و شخص منتخب تنها ادعا میکند میخواهد به مردم خدمت کند اما درواقع عملش برای راضی نگاهداشتن اشخاص و طیفهای مختلفی است که با ارائه وعده و وعید به آنها توانسته به آراء مردمی دست یابد.»
شاید بهتر بود آنها که سالها در کسوتهای سیاسی کشور در رفت و آمدند بجای تاختوتاز سلیقههای سیاسی به تقویت احزاب و فراهم کردن بستر انتخابات حزبی میپرداختند.
شاید بهتر بود نمایندگان مردم در خانه ملت پیش از تصویب قانون منع بهکارگیری بازنشستگان، اصلاحی در قانون انتخابات حداقل برای شهرها انجام میدادند تا بتوان شهردار را دارای پشتوانهای به نام رای مردم کرد و در آینده شهرداریها را بهعنوان نهادی تخصصی ملزم به پاسخگویی به مطالبات مردم در قالب حزب منتخب کرد.
شاید اگر «شایدهای ذکر شده» محقق شده بود، امروز برای پایتخت کشورمان کاسه چه کنم بین لزوم اجرای قانون و آسیبهای ناشی از رفتوآمد سکانداران بهشت به دست نمیگرفتیم.