شفقنا زندگی- عضو هیات علمی دانشگاه هنر گفت: آن چیزی که از هنر انتزاعی در ایران طرح شد هنری بود که از لحاظ سیاسی مسلهدار نبود و هنری فرمالیستی است.
دکتر سید جمال عرب زاده در گفت و گو با خبرنگار ایسنای دانشگاه هنر، درباره هنر انتزاعی و خاستگاه اجتماعی آن، گفت: روایت های مختلفی از نقطه نظر تاریخی از هنر انتزاعی داریم؛ روایت هایی که تاریخ های متعارف هنر به ما داده، مبتنی بر یک نگاه فرمالیستی است. مثلا اگر ما از هنر انتزاعی حرف بزنیم، از فرمالیست هایی مثل لوسین فروید شروع و به کلمنت گرینبرگ ختم می کنیم. البته هنر انتزاعی همچنان ادامه دارد اما نظر پردازهایش به این ها ختم می شود؛ یعنی به صورت سنتی پیوند نظریه فرمالیسم و هنر انتزاعی را داریم. این تاریخ متعارف هنر است اما دریک روایت خاص ما با یک زمینه اجتماعی سرو کار داریم و به کار تبیین و توجیه می پردازیم.
مترجم کتاب خاستگاه هنر انتزاعی(اثر شاپیرو) درباره کتابی که اخیرا روانه بازار شده، می گوید: برای روایت خاص این کتاب دوتا ویژگی مهم وجود دارد یکی ویژگی عام برای نظریه رویکردتاریخ نویسی هنر و دیگری ویژگی خاص که نگاهی اجتماعی برای هنر انتزاعی است؛ زمانی نگاه سنتی برمبنای گسست و پیوست در تغییرات فرم است. به این معنا مثلا تحولات سبکی سعی می کند بر مبنای افت و خیزهایی که در فرم وجود دارد، بپردازد. خیلی از این افت و خیزها که به آن چرخه های طبیعی می گویند ، چرخه هایی از رشد، اوج ، افول یک هنر است.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر در ادامه اظهار داشت: در تعریف سنتی هنر انتزاعی در بعد از افول هنر رئالیستی یا هنر باز نمایانه وجود دارد. اینها چرخه های هستند که از زبان “آلویس ریگل” و یا “هاینریش ولفلین” تعریف شده اند. کاری که کتاب خاستگاه هنر انتزاعی می کند نگاهی متفاوت به تاریخ هنر است. این نگاه برمبنای مرگ یک شیوه هنری بر اساس عدم رجوع یا اقبال مردم و اقبال منتقدین یا خستگی مردم و دلزدگی مردم از یک فرم نیست.مثلا فرم گوتیک اگر بعد از رنسانس می آید به این دلیل نیست که فرم گوتیک همه از آن خسته شده اند و یک عده برای رهایی از این خستگی خلاقیت بهخرج دادند و یک فرم جدیدی ساخته اند تا به رنسانس رسیدند. این کتاب مبنای چرخه طبیعی هنر دیگر تعریف نمی کند و این را برمبنای تغییرات اجتماعی و تحولات بنیادی یا مطالعه و بررسی زمینه های آن دنبال می کند.
دکتر عرب زاده با بیان ویژگی های خاص هنر انتزاعی از دیدگاه اجتماعی میگوید: ویژگی خاص تعریف هنرانتزاعی برمبنای تحولات اجتماعی دنیای مدرن است. یعنی چطور هنرمندان امپرسیونیسم وقتی در مواجهه با دنیای مدرن خواسته هایشان تامین نمی به سمت فرمهای هنری دیگر رفتند تا بتوانند آن را بیان کنند یا با آن در تعامل باشند.هنر انتزاعی در این معنا یک جور تقابل با تاریخ مدرنیته دارد؛ به این معنی که هنرمندان آن چیزی را که مدرنیته برای آنها آورده بود را دریافت کردند و سعی به واکنش داشتند. هنر انتزاعی در اینجا در مقابل تاریخ هنر قرار می گیرد.
این استاد دانشگاه هنر در پاسخ به این سئوال که چه طبقه ای در اجتماعی رویکرد مثبتی به هنر انتزاعی داشتند، اظهار داشت: در این زمینه بحث های مختلفی می شود مثلا اینکه هنر انتزاعی ادامه ارزشهای هنر بورژوازی قدیم است ، این سوال جدی است و جواب معینی ندارد. ولی آن چیزی که در بانیان هنر انتزاعی و آوانگارد بود، شورشی علیه ارزش های بوژوازی بود. هر چند خیلی ها معتقد هستند بسیاری از آن ارزش ها امروز وجود دارند. منظوراز هنر بورژوازی یا در حالت عام رئالیستی و بازنمایانه است. هنر انتزاعی شورشی علیه آن ارزش ها بود.هنر مدرنیستی از جمله هنر انتزاعی در شروع یک نوع شورش در مقابل آن ارزش ها بود، مثلا ایکون مشهور مالوویچ کنایه ای از آیکون مذهبی ای بود که ارزش هایی را نمایان می ساخت که در گفتمان حاکمان وجو داشت و بر جامعه تحمیل می شد.هنر انتزاعی در ابتدا خواسته های طبقه بورژوا را فراهم نمی کرد . ولی امروزه خیلی از منتقدان می گویند وارد سیستم شد.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر درباره معقوله هنر برای هنر و جایگاه این مسئله در کتاب خاستگاه هنر انتزاعی می گوید: هنر برای هنر تا حدودی مخالف نگاه این کتاب است.هنر برای هنر یک شعاری است که اگر سر دهیم خیلی زود به فرمالیست ها و گرینبرگ می رسیم. حتی گرینبرگ هم در ابتدا گرایشی به چپ داشت به معنای اینکه ضد ارزش های بورژوازی بود، ولی با این حال ارزش فرمالیستی یک نوع سازش با سیستم هم می توانست باشد.
دکتر عرب زاده با تاکید بر اینکه هنر مدرن در ابتدا می خواست هنری برای طبقه پایین باشد، گفت: هنرمندان مدرن یا هنر انتزاعی با فرار از رزش ها اتفاقا می خواست برای طبقه پایین باشد.چرا به سراغ گرافیست رفتند چون می خواستند با طبقه پایین سرو کار داشته باشند و در ابتدا برای آنها بود ولی خیلی زود از آنها کنده شد. بعد از تقریبا یکی دو دهه مصادف با تحولات سیاسی اروپا خیلی زود این هنر به عنوان یک هنر منحط دفع شد و به سمت نوعی دیگر از هنر رفتند که رئالیستی بود. در واقع هنر انتزاعی می خواست خود را جایگزین هنر “کیچ” کند و تا حدودی هم به این مسئله پرداخت اما بعد از مدتی هنر مدرن و انتزاعی به هنری نخبه گرا تبدیل شد.سیستم های حکومتی کمونیستی برای اینکه بتوانند توده ها را بهتر کنترل کنند به این نتیجه رسیدند که هنر رئالیستی و تصویر قدرت دارد. تصویر بازنامایانه می تواند بازنمایی قدرت سیستم باشد و ساده تر و قابل کنترل بود. بازی آزادانه ای که هنر انتزاعی داشت برای آنها زیادی آزادانه بود آنها سیستم قابل کنترلی می خواستند و به طرف کنترل تصویر رفتند. اگر بخواهیم درباره فرهنگ عامه(آدرنو) صحبت کنیم سخت است بتوانیم الزاما روی فرم خاصی تاکید کنیم بگوییم مثلا فرم هنر انتزاعی فاخر بود. ولی هنر انتزاعی در شروع می خواست خاستگاه همه هنرهای مدرنیست باشد.
این استاد نقاشی دانشگاه هنر در پاسخ به این سئوال که خاستگاه هنر و هنر انتزاعی از نگاه اجتماعی در ایران کجاست، گفت: حتی اگر در ایران هنر انتزاعی خاستگاه اجتماعی داشته باشد من خیلی برای آن اصالت قائل نیستم یا حداقل آن را فردی می دانم وبه عنوان یک جریان گروهی نمی بینم. من معتقد نیستم بتوانیم به صورت گروهی برای هنرمندان ما خاستگاه اجتماعی هنر تعیین کرد. شاید دریک دوران تاریخی برخی شواهد را داشته باشیم. مثلا دوره انقلاب به سمت نوعی از رئالیسم تصویری، آگاهانه نه بلکه تا حد زیادی تقلیدی رفت. ولی بیشتر تلاشها را فردی می دانم ، نمی توانم بگویم یک خاستگاه اجتماعی یا یک واکنش اجتماعی است؛ یا حتی اگر واکنشی باشد این واکنش به نظرم ایزوله و فردی است نمی توانیم بگوییم این هنرمندان سیستمی به هم اتصال داشته باشند.
او ادامه داد: به هرحال با آمدن هنر انتزاعی در دوران پهلوی دوم در ایران، با این هنر سرو کار داریم باز اینجا یک تقابل ایدئولوژیکی با هنر رئالیستی داریم، هنر رئالیستی هنر گرایش چپ و توده است که به سمت داشتن مشتری و مخاطب بیشتر حرکت می کند. هنر انتزاعی هنر راستی و هنری که سیستم تا حدی ار آن حمایت می کند و البته هنری که یک مقدار غربی تر و فرم گرا است .
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: من معتقد نیستم که هنر انتزاعی خالی از محتوا است ولی آن چیزی که در ایران طرح شد هنری بود که از لحاظ سیاسی مسلهدار نبود و هنری فرمالیستی است. چیزی که ما از هنر انتزاعی آموزش دیدیم ، در سیستم آموزشی ما خیلی اثیر گذار بود . کسانی که درس می دادند اکثر افرادی بودند که در اروپا تحصیل می کردند و این هنر را به ایران آوردند. این افراد نگاه فرمالیستی این هنر را آوردند و بخاطر همین است این کتاب(خاستگاه هنر انتزاعی) بعد از ۸۰ سال از متنش ترجمه می شود.
ما همیشه خوانش متعارف تاریخ هنر(نگاه فرمالیستی) را در هنر برای هنر را داشتیم. در همان حد هم به لحاظ تکنیکی هنرمندان خوبی داشتیم ولی به لحاظ محتوا نمی شود گفت بی محتوا بوده، این هنر از اول در ایران نخبه گرا بود و تاثیر گذار نبوده و در جامعه اصولا انتشار نداشت بیشتر روشنفکران سمت این هنر می رفتند و نگاهی کاملا فرمالیستی وجود داشت. البته در ایران هنرمندانی انتزاعی داشتیم که خواسته های اجتماعی خود را در این هنر طرح کردند ولی این مسئله بسیار فردی است.من نمی خواهم منکر این شوم که اینها هنرمند نبودند ولی نگاهی نبود که غالب باشد ، ما هنرمندان منتقدی داشتیم که راه هنر انتزاعی را پیش گرفتند.
این استاد نقاشی دانشگاه هنر در پاسخ به این سئوال که آیا هنر مدرن در ایران یک هنر تقلیدی است و هنرمندان مدرن ما به صورت تقلیدگرایانه از هنرمندان غربی به سمت هنر مدرن آمدند، گفت: در همه شاخه ها درست است همین قدر درسته که در مورد هنر انتزاعی که کاملا به این سمت می رویم. من معتقدم قسمت اعظم این ژانرها که وارد شدند پیش از ینکه ایدئولوژی در آنها تاثیر بگذارد بیشتر سیستم آموزشی تاثیر گذاشته است. اگر آموزشهای ما در یک شاخه ای مستعد تر بود، نهادهای آموزشی آنها را به عنوان اهداف برگزیدن بیشتر توسعه پیدا کردند.این را هم برای مدرنیستها می گویم هم برای معاصرها، هنر مدرن هنری نیست که مرده باشد، ولی هنر انتزاعی ما بخاطر نداشتن همان پایه های اجتماعی و دلایل بنیادی و هستی شناسی آن کمتر توانستند مطرح یا موفق شوند. همین مسئله باعث شد تا در برابر هنر معاصر هم نتوانند قدم علم کنند یعنی همزمان ممکن است بگوییم این خیلی زود قدیمی شده، من نمی گویم این درست یا غلط است من می گویم باید بتواند از هویت خود دفاع کند.
این عضو هیات علمی دانشگاه هنر در پاسخ به این سئوال که آیا چون هویت و نگاه زیباشناسانه ایران با غرب متفاوت است، در ایران هیچ خاستگاه اجتماعی وجود ندارد تا به آن از طریق هنر انتزاعی یا مدرن وصل شویم، گفت: ما ریشه داشتیم ، نتوانستیم وصل کنیم. به نظرم قضیه دریافت تاریخ هنر است قضیه حتی دریافت تکنیک با رویکرد نیست. ما قبول کردیم در یک دورانی که روایت متعارفی از تاریخ هنر وجود دارد، روایتی که مرکزیت آن با غربی هاست. حالا به روز بودن، مدرن بودن و مطابق بودن با این فرم هنری است بدون برگشت به اینکه مدرنیته ما چیست؟ مدرن بودن برای ما چی هست و در مقابلش احتمالا چه واکنش و انتقادی داشته باشیم به سمت چه فرمی برویم یعنی اگر مدرنیته و انتزاع واکنشی بود در مقابل یک وضعیت خاص برای ما واکنش نبود برای ما در حقیقت یک پدیده بود که ما آن را دریافت کردیم. وقتی که پدیده ای دریافت می کنیم پدیده خصوصیت خودش را دارد ما نمی توانیم آنرا به صورت یک واکنش در بیاوریم یا یک عکس العمل، ما پدیده را دریافت کردیم و بستر آموزشی ما شروع کرد به ادامه و تحول آن اتفاقا به لحاظ تکنیکی ما هنرمندان خوبی در هنر انتزاعی داریم؛ ولی در ریشه یابی من شک دارم که ریشه یابی خاستگاه آنها چیزی بیشتر از انتخابهای شخصی یا ایدئولوژی شخصی باشد.
این استاد دانشگاه هنر درباره رویکرد دانشگاه هنر درباره تدریس نگاه های مختلف درباره هنرهای انتزاعی، بیان داشت: یکی از دلایلی که من کتاب خاستگاه هنر انتزاعی شاپیرو را ترجمه کردم احساس کمبود همین دیدگاه ها بود. نگاه بسیار خطرناکی و اشتباهی که همیشه دردانشگاههای ما بوده این است که هنر انتزاعی را در مقابل هنر بازنمایانه قرار می داد و این جدال اشتباه مدت طولانی بیش از ۴ دهه در دانشگاههای ما بود همیشه جدالی بین اساتید بازنمایی و اساتیدی که کار انتزاعی می کردند، بود. بدون اینکه هیچ کدام سوال اصلی خود را در مورد هنر و نقش و خاستگاه آن را از خودشان بپرسند. سوال اینکه من چه ژانری کار می کنم در سیستم آموزشی، سئوال سلسله مراتب قدرت و وجاهت است.برای همین این جنگ همیشه پیش می آمد. من کمبود چنین کتابی را احساس می کردم امیدوارم امثال ما این بحث را باز کنیم که ضروریات این نوع هنر چیست حتی قبل از اینکه به فرم برسیم. ما می توانیم هم هنر انتزاعی و هم هنر بازنمایانه را می توان فرمالیستی تفسیر کرد.اما این حرف که هنر بازنمایانه قدیمی و هنر انتزاعی جدید، حرف اشتباهی است. امروز از هنر انتزاعی بیش از ۱۲۰ سال می گذرد.بنابراین هنر انتزاعی هنری جدید نیست.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: در دانشگاه هنر نسل اول و بیشتر نسل دوم همان اساتیدی بودند که گرایشات فرمالیستی داشتند. مخصوصا در دانشگاه ماهم این زیاد بود؛ ولی عمده هنرمندان اواخر دهه ۳۰ و ۴۰ کار می کردند این نگاه فرمالیستی را همراه خودشان داشتند. این نسل جذب دانشگاه ها شدند چون نسل اول نسلی بود که بر مبنای قدرت خودش بازنمایی را برجسته می کرد یک جدایی بین آنها با نسل دوم بود. حالا نسل های جدید اساتید نگاه متفاوتی دارند و چنین نزاعی بین فرم ها و ژانرها نمی بینند. بیشتر به سوال اصلی می پردازند چرا این کار می کنی خاستگاه آن چیست ، کجا می رویم و از کجا آمده ایم این سوال اصلی تری است که باید طرح شود و یکی از نقاط ضعف ما که من را ترغیب کرد که این کتاب را ترجمه کنم مبحث این کتاب بود این مبحث غیر از بحث های خیلی پیش پا افتاده فرمالیستی در مورد نقاشی داشته باشیم. چون قسمت اعظم ارزیابی به یک ارزیابی فرمالیستی ختم می شد.
انتهای پیام