جان پال سلوا که با نام مختصر «جی پی» شناخته میشود، متولد پورتوریکو، ولی ساکن شهر اورلاندو فلوریدا و شهروند آمریکا است. میگوید ۱۵ سال به عنوان مهندس نرمافراز در آمریکا کار کرد و پس از سر هم کردن درآمد و پساندازش، هفت سال پیش تصمیم گرفت به سفر دور دنیا برود و ۱۹۵ کشور جهان را ببیند.
«جی پی» در گفتوگویی با بیبیسی گفت: از دوستانش که به ایران رفته بودند حرفهای خوبی درباره این کشور شنیده بود، ولی آنچه در رسانهها میدید و میشنید بیشتر توصیفهای منفی درباره این کشور بود. به این دلیل میخواست خودش این کشور را ببیند و دربارهاش بداند.
او قبل از این که به ایران سفر کند به بیش از صد کشور دیگر سفر کرده بود. بعد از سفرش به ایران، اما هر آنچه نسبت به ایران در ذهن داشت کاملا عوض شد.
او درباره نخستین دقایق ورودش به ایران در فرودگاه تهران میگوید: وقتی به فرودگاه تهران رسیدم. خیلی خیلی نگران بودم. در صف ایستاده بودم که گذرنامهام را چک کنند، ولی به افرادی که پشت سر من ایستاده بودند میگفتم از من جلوتر بروند تا آن که آخرین نفر خودم ماندم و گفتم حالا دیگر باید بروم و با نگرانی رفتم و گذرنامهام را به مامور مهاجرت فرودگاه تحویل دادم. او به من نگاه کرد و گفت: آمریکایی هستی! گفتم، بله آمریکایی هستم.
او، اما پس از تمام شدن مدت ویزایش به جزیره کیش رفت؛ او برای بار دوم ویزای ایران گرفت و این بار که وارد ایران شد، پس از یک ماه در داخل ایران ویزایش را برای سه ماه دیگر تمدید کرد. جزیره کیش منطقه آزاد تجاری در جنوب ایران است که شرایط سهلتری برای گردشگران و تاجران خارجی دارد.
«جی پی» از جریان سفرهایش به کشورهای مختلف در صفحه اینستاگرامش عکس و ویدئو میگذارد. او با پست عکسی از ایران در اینستاگرامش اصطلاحی عوامانه فارسی را بهکار برد و این باعث تعجب ایرانیها شد و به همین دلیل پستش در میان کاربران ایرانی فراگیر (وایرال) شد.
صفحه اینستاگرام او دهها هزار دنبالکننده دارد و به گفته خودش بیشتر از شصت درصد دنبالکنندههایش ایرانی هستند. به همین دلیل پستهای او در اینستاگرام معمولا متن فارسی و انگلیسی دارد. خودش تلاش کرده فارسی را یاد بگیرد، اما میگوید در حد چند کلمه بلد است بنویسید. متنهای انگلیسی اینستاگرامش را دوستان ایرانیاش به فارسی برایش ترجمه میکنند.
اینستاگرام همچنین به او کمک کرده است که با ایرانیان زیادی در ارتباط باشد. او حتی در کشورهای دیگر که سفر میکند، با ایرانیها دیدار میکند. معمولا هم کلاهی بر سر دارد که در آن ایران نوشته شده است. جیپی میگوید که این کلاه حالا دیگر برند من شده است.
به همین ترتیب، جیپی در سه بار سفرش به ایران یک شب هم در هتل یا مسافرخانه سپری نکرده است. او میگوید: همین طوری شروع شد. خانه یکی بودم و بعد میپرسیدند سفر بعدی کدام شهر خواهد بود و میگفتم نمیدانم شاید اصفهان بروم. بعد میگفتند آها عالی، آنجا پسر عموی من در اصفهان است و میتوانی بروی خانهاش بمانی و به همین ترتیب در شهرهای دیگر.
او شمار دقیق شهرها و مناطقی را که در حدود پنج تا شش ماه در سه بار سفرش به ایران دیده است را نمیتواند به یاد بیاورد، ولی میگوید شاید بیست تا سی شهر ایران را دیده است.
جیپی میگوید: تمام ایرانیها مهربان و مهمان نواز هستند، اما چیز متفاوتی درباره مردم شیراز هست که حتی بیشتر از دیگر مردم ایران ویژه هستند که در کلماتم نمیگنجد و دیگر این که من فالوده شیرازی را خیلی دوست دارم.
جهانگرد آمریکایی: تمام ایرانیها مهربان و مهمان نواز هستند، اما چیز متفاوتی درباره مردم شیراز هست که حتی بیشتر از برخورد خوب مردم ایران با او به خصوص با توجه به این که یک آمریکایی است، این جهانگرد را تحت تاثیر قرار داده است. او میگوید: وقتی دیدم با وجود این همه تنشهای سیاسی میان دو کشور، مردم ایران از من چنین استقبالی میکنند و چقدر حضور من در آنجا را دوست داشتند، تاثیر بزرگی روی من گذاشت.