شفقنا زندگی- شبنم قدمی: ۴۱ سال دارد و در یک خانواده متدین متولد و بزرگ شده است. ۲۰ درصد شنوایی دارد و از همان سال های خردسالی متوجه شده است که با بقیه متفاوت است. در حال حاضر مادر دو فرزند است و در یک مدرسه استثنایی تدریس می کند، به کارهای هنری علاقمند است و آرزو دارد که همه کودکان ناشنوا مانند بقیه بتوانند کتاب داستان بخوانند.
به مناسبت روز جهانی معلولان خبرنگار شفقنا زندگی با منصوره سادات میرهاشمی که دچار ناشنوایی مادرزادی است به گفتگو پرداخته که اگرچه او می تواند تا حدودی سخن بگوید و با دیگران ارتباط برقرار کند اما به درخواست خود او به صورت کتبی به سوالات شفقنا پاسخ داده است که در ادامه برشی از زندگی، فعالیت ها، علایق، سختی ها و درخواست هایش را می خوانید.
خودتان را معرفی کنید و یک بیوگرافی از خودتان بگویید.
اندیشه برای خود رهی یافتم نقش دگری را به ره انداختم
از چشم برای دیدن چهره ی صوت با دست هنر آینه ای ساخته ام
جبار باغچه بان
منصوره سادات میرهاشمی هستم. متولد سال ۱۳۵۶؛ در محله شمیران در خانواده بزرگ و متدینی به دنیا آمدم. مادری فداکار و پدری زحمتکش داشتم. دوران کودکی من در مرکز آمادگی منیریه گذشت و دیپلم گرافیک را در سال ۱۳۷۵ در مجتمع باغچه بان شماره ۲ با مدیریت مرحومه خانم گلشنی، خانم سلطانزاده و خانم نادریان گرفتم. همان سال به عنوان دانشجوی کارشناسی در رشته عکاسی در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز مشغول به تحصیل شدم و در سال ۱۳۸۰ فارغ التحصیل شدم. در سال ۱۳۷۷ پس از گذراندن مراحل آزمون، مصاحبه و گزینش به استخدام آموزش و پرورش استثنایی درآمدم، دو سال اول در مرکز پیش دبستانی باغچه بان شماره ۵ مشغول به خدمت بودم و پس از آن در هنرستان نظام مافی و مجتمع نیمروز به عنوان هنرآموز مشغول بوده و هستم.
در سال ۱۳۹۴ در کنکور کارشناسی ارشد در رشته پژوهش هنر پذیرفته شدم و در سال۱۳۹۶ با موضوع پایان نامه «ضرورت آموزش صنایع دستی برای هنر جویان ناشنوا» با نمره ۵۰/۱۷ فارغ التحصیل شدم.
درباره ناشنوایی خود توضیح دهید که تا چه میزان است و علت اصلی آن چیست، از چه زمانی متوجه شدید که نمی توانید بشنوید؟
ناشنوایی من مادرزادی است و اکنون حدود ۲۰ درصد شنوایی دارم. از دو سالگی از سمعک مدل جیبی استفاده می کردم، تقریبا آن زمان ها بود که متوجه شدم با بقیه فرق دارم و برایم سخت بود که قبول کنم مثل بچه های دیگر نمی توانم در خانه مشغول بازی باشم؛ مادرم در کنار من در کلاس درس می نشست که هم شامل آموزش کودک و هم آموزش مادر می شد.
هنگامی که متوجه شدید ناشنوا هستید با این قضیه چطور برخورد کردید؟
دوران مقطع ابتدایی ام خوب بود اما وقتی وارد دوره راهنمایی شدم خیلی فکر می کردم که چه می شوم، آیا مثل بقیه می توانم زندگی کنم، چگونه با افراد عادی برخورد کنم یا ارتباط بگیرم.
شنیده ایم که تا حدودی می توانید صحبت کنید از چه زمانی و چگونه به این مهارت دست پیدا کردید؟
من توانایی ارتباط و صحبت کردن خود را مدیون مادر فداکار و پدر قدرتمندم هستم. مادرم با مربی هایی که در مرکز منیریه با بچه های ناشنوا کار گفتار درمانی و تربیت شنوایی و همچنین مشاوره انجام می دادند مرتب ارتباط داشت و راهنمایی می گرفت و همینطور در منزل با من تمرین می کرد و پدرم نیز من را به اجتماع می برد و من را ا ز همه چیز آگاه می کرد. در واقع آنها من را دست کم نگرفتند.
در طول این سال ها با چه سختی ها و دشواری هایی مواجه بودید؟
وقتی دیپلم گرفتم و تازه وارد دانشگاه شدم مشکلات زیادتر شدند. ارتباط با همکلاسی ها در دانشکده و همچنین اساتید سخت بود. هنوز فرهنگ ارتباط با یک ناشنوا جا نیافتاده بود و اطلاعاتی نداشتند، ولی اخیرا که فارغ التحصیل شده بودم مشکلات کمتر بودند و دوستان و اساتید مشتاق بودند با من ارتباط بگیرند.
چند سال است که ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
من در سال ۱۳۷۹ با همسرم ازدواج کردم و در حال حاضر دو دختر دارم که به ترتیب ۱۴ ساله و ۱۱ ساله هستند و در پایه هشتم و پنجم مشغول به تحصیل اند و همیشه خدا را شکر می کنم که فرزندان خوب و باهوشی دارم.
آیا همسر شما نیز ناشنوا هستند؟ چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
بله، همسرم نیز ناشنوا است و مانند خودم حدود ۲۰ درصد شنوایی دارد؛ چگونگی آشنایی ما نیز بر می گردد به یک واسطه، در واقع ما هر دو یک معلم مشترک داشتیم و به واسطه او با یکدیگر آشنا شدیم
رابطه شما با دخترانتان و رابطه آنها با شما چگونه است؟
ما با هم ارتباط بسیار خوبی داریم. آنها چون پدر و مادر ناشنوایی دارند زودتر از همسالانشان وارد مسائل زندگی شدند و راحت تر زبان اشاره یاد گرفتند ولی من و پدرشان با آنها گفتاری صحبت می کنیم و خودمان با یکدیگر به روش ترکیبی ارتباط بر قرار می کنیم.
یک روز از زندگی خود را شرح دهید. وقتی صبح از خواب بیدار می شوید تا پایان شب معمولا به چه فعالیت هایی مشغول می شوید؟
من هفته ای دو روز باشگاه به ورزشی می روم، مطالعه می کنم تا برای تدریس در کلاس درس آماده شوم و همچنین فیلم هایی که زیر نویس فارسی دارند را نگاه می کنم .آخر هفته ها نیز به خانه پدر و مادرم می رویم.
در چه زمینه هایی علاقه و مهارت دارید؟
عکاسی، مطالعه کتاب های تاریخی، آشپزی و بافتنی جزو علایق من هستند.
گفتید که در یک مدرسه استثنایی به عنوان هنر آموز مشغول به کار هستید. ارتباط تان با دانش آموزان به چه شکل است؟ و در مدرسه چه دروسی را تدریس می کنید؟
ارتباط من با شاگردانم خوب است. روش تدریس من به دلیل محدود بودن گنجینه لغات اینگونه است که تا درسی را متوجه نشوند از آنها دست بر نمی دارم، محیطی خوب و راحت را فراهم می کنم و با توضیح کامل و حتی با ارائه نمایش مطالب را به آنها ارائه می دهم و تاریخ هنر، علم مناظر، عکاسی و نقشه کشی فنی رایانه ای را تدریس می کنم.
برای آینده خود چه برنامه و آرزویی دارید؟
آرزو دارم بچه های ناشنوا مثل بقیه بتوانند کتاب داستان بخوانند و زبان اشاره را که زبان اصلی ماست (به دلیل برخی قوانین که زبان اشاره لغو شده ) یاد بگیرند. چرا که اگر ما بخواهیم وارد اجتماع شویم و مثل بقیه زندگی کنیم و حتی کتاب بخوانیم زبان اشاره کمک شایانی به مستقل شدنمان می کند یعنی با زبان اشاره آموزش می بینیم و مطالب را درک می کنیم، سپس با روش ترکیبی یعنی لبخوانی در کنار کمی زبان اشاره و یا استفاده از زبان بدن و یا گفتاری تنها، با دیگران راحت تر ارتباط بر قرار می کنیم.
به نظر شما دید مردم نسبت به افراد ناشنوا یا کم شنوا چگونه است و برخورد آنها طی این سال ها با شما چگونه بوده است؟
دید مردم به مرور زمان بهتر شده ولی هنوز آنطور که باید جا نیافتاده است، رسانه ها و صدا و سیما می توانند با ترویج فرهنگ ناشنوایی و معرفی ناشنوایان موفق، دید گسترده ای در میان مردم ایجاد کنند.
خواسته شما از مردم و مسئولان چیست؟
افراد ناشنوا فقط محدودیت شنوایی دارند، احساساتشان قوی است لذا از مردم می خواهم که از ارتباط با آنها نترسند؛ از مسئولان ذی ربط نیز در خواست دارم که به قوانین حمایت از معلولین توجه کنند و انجمن ها و گروه های کوچک را حمایت کنند چون افرادی که از نزدیک با جامعه معلولین در ارتباط هستند بهتر مشکلات و مسائل آنها را درک می کنند.
توصیه شما به کسانی که همانند شما دچار ناشنوایی هستند چیست؟
توصیه دوستانه من به همسالانم و مخصوصا نوجوانان این است که فقط خود را دست کم نگیرند و استعداد هایی را در زمینه های گوناگون در خود شکوفا کنند و از خود ابایی نداشته باشند.
بعضی از افراد معلول علاوه بر نا امید و بی انگیزه شدن نسبت به زندگی گوشه گیر می شوند و از حضور در جمع خود داری می کنند و به عبارتی از اینکه دچار نقصی هستند خجالت می کشند. عقیده شما نسبت به افرادی که دچار چنین حالاتی می شوند چیست؟
به عقیده من رسانه ها یا فضاهای مجازی با ترویج فرهنگ ناشنوایی و ارائه اطلاعاتی جامع و همچنین معرفی افراد موفق ناشنوا می توانند باعث شوند که اینگونه افراد بر ناامیدی، عدم عزت نفس و نداشتن اعتماد به نفس غلبه کنند.
جایگاه معلولان در جامعه ایران چگونه است؟
جایگاه نسبتا خوبی ندارند. کمبود و عدم حمایت از رابط ها یعنی مترجم برای ناشنوایان مسئله شده است. در دادگاه ها برای دادخواست یا دفاع از حق خود، همچنین برای استخدام در ادارات یا کارگاه ها و دانشجویان ناشنوا در دانشگاه ها نیاز به رابط دارند.
فدراسیون ورزشی ناشنوایان واقع در خیابان دماوند روبروی بیمارستان بوعلی هیچ شعبه ای ندارد و مراکز آموزش هنری برای داوطلبان ناشنوا که استعداد خاصی در نقاشی یا به خصوص صنایع دستی دارند استثنا قائل نمی شوند.
در پایان قصد دارم که به یک اسم اشاره کنم و شما نظر یا احساستان را نسبت به این شخص بیان کنید. جبار باغچه بان.
جبار باغچه بان بزرگ مردی راستین بود,در مقابل او سر به تعظیم می اندازم و می توانم بگویم که به او مدیون هستم. لحظه ای نمی توانم فکر کنم که ما بدون او چگونه می توانستیم زندگی کنیم.