شفقنا زندگی- طاهره مرادی: سه روز گذشته حوالی همین ساعت بود که اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه ازاد واحد علوم تحقیقات تعدادی از مسافران خود را در ایستگاه مرگ پیاده کرد و داغی تازه در دل خانوادهها، قربانیان، مجروحان، جامعهی دانشگاهی و مردم ایران شعله ور کرد.
سه شنبه ۴ دی ماه امسال را باید روز تاریک در تقویم دانشگاهی کشور نام گذاشت روزی که تعداد ۳۸ نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات با هزار امید و آرزو سوار اتوبوس حامل این دانشگاه شدند و در نهایت بر اثر سانحه ناگوار و غم انگیز در ساعت ۱۲ و ۲۲ دقیقهی ظهر به ایستگاه مقصد یا همان ایستگاه مرگ رسیدند.
در این حادثه تعداد ۷ نفر از دانشجویان حتی پایشان به زمین نرسید، پرواز کردند و آسمانی شدند و جسم نیمه جان و آغشته به خون تعداد ۳۰ نفر دیگر از لابه لای صندلی و میلههای درهم پیچیده اتوبوس مرگ بیرون کشیده و به مراکز درمانی اعزام شدند.
در این سانحه غم انگیز نیز طبق معمول هر حادثه دیگری که در کشور اتفاق میافتد، تقریبا اغلب مسئولان دانشگاهی، کشوری و غیره دست به قلم شدند و پیامهای تسلیت آنها یکی پس از دیگری پشت سر هم صادر شد، سایتها و رسانههای خبری هم این پیامها را در صفحه هات اصلی خود مخابره کردند. اما چه کسی میدانست در دل خانوادههایی که عزیزان خود را صحیح و سالم از راه خانه بدرقه کردند و بعد از وقوع این اتفاق هیچ خبری از فرزندانشان ندارد چه میگذرد؟ کسی چه میدانست دانشجویانی که در اورژانسهای مراکز بیمارستانی ضجه می زدند و درد میکشند چه میگذشت؟، کسی چه می دانست همکلاسیها و هم دانشگاهیهای دانشجویانی که از نزدیک مرگ، ناله و جسم بی جان و در خون آغشته دانشجویان را دیدند، چه حالی داشتند؟
در واقع حادثه تلخ دانشجویان دانشگاه آزاد اولین حادثه نظام آموزشی ما اعم از آموزش عالی و آموزش پرورش نیست که در نتیجهی بی مسئولیتی و بی کفایتی برخی مدیران و مسئولان ما اتفاق میافتد. نمونهی بارز آن همین حادثه اخیر سوختن ۴ دانش آموز دبستانی بیگناه در دل آتشی بود که هفته پیش در یکی از واحدهای آموزشی زاهدان اتفاق افتاد و مردم هنوز داغدار این اتفاق بودند که اتفاق دیگر از دل کوههای دانشگاه آزاد مخابره شد.
نکته قابل تامل و تاسف بار در وقوع این چنین حوادثی رفتار روتین مسئولانی است که بعد از وقوع هر حادثهای لباس مشکی بر تن میکنند و در برابر دوربینهای رسانهها چهرهای مظلوم به خود میگیرند و با نادیده گرفتن نقش کلیدی خود در وقوع چنین سوانح غم انگیزی به دنبال مجازات مقصران حادثه میگردند. شاید اگر احساس مسئولیت در بین این مسئولان پر مدعا وجود داشت حداقل کاری که میشد پس از وقوع این اتفاقات تسلی خاطری در دل خانوادهها، بازماندگان، مجروحان و حتی جامعه باشد، استعفای مدیران بلند مرتبهی این نوع مراکز باشد. امری که طبیعتا در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و حتی اطراف امری نهادینه شده می باشد و بارها و بارها ما شاهد وقوع این گونه رفتارهای تسلی بخش در بین مسئولان جوامع دیگر بودیم.
اتفاق سه روز گذشته دانشجویان در دانشگاهی به وقوع پیوست که شاید از لحاظ مالی تنها دانشگاه مرفه کشور به شمار بیاید که سالانه میلیاردها تومان از جیب دانشجویان به حساب این دانشگاه واریز میشود و نکته قابل تامل اینجاست که آیا تشکیل و ساخت دانشگاهی در دل کوه و مسیر صعبالعبور نمیتوانست هشداری برای وقوع چنین حوادث ناگوار و غم انگیزی باشد؟
آیا دانشجویانی که هر ترم میلیونها تومان برای تحصیل خود واریز حساب این دانشگاه میکنند حق استفاده از اتوبوسهای استاندارد و مجهز را ندارند. آیا همان گونه که مسئولان با صدور انواع دستورالعملها و بخشنامه ها بر مواردی جزیی نظیر پوششی، رفتار و مسائل عقیدتی حساسیت دارند، آیا حفاظت از جان و امنیت این دانشجویان نیز در اولویت برنامهریزی های مسئولان قرار دارد؟، نیست.
اگر چه دلایل دقیق حادثهی تلخ دانشجویان واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد در دست بررسی است اما قطعا هر نتیجهای که اعلام شود نقش مقصرانهی دانشگاه در تامین امنیت جانی دانشجویان را نمیتوان نادیده گرفت وهمان طور که وقوع این حادثه اولین حوادث تلخ جامعهی علمی و دانشگاهی ما نبوده است و با روندی که مسئولان فعلی ما در ایفای نقش تامین امنیت جانی فرزندان جامعه در پیش گرفتند آخرین حادثه نیز نخواهد بود. امیدوارم وقوع این حوادث نقطه عطفی برای بیداری وجدان مسئولانی باشد که به مال دانشجو بیشتر از جان دانشجو آنها اهمیت میدهد تا بر اساس آن بخواهند در کنار الزامات مالی که برای دانشجویان تعیین میکنند، امنیت جانی آنها را نیز تضمین نمایند.
انتهای پیام