شفقنا زندگی- چه گزاره هایی از دینداری در ایران توانسته اند خود را به مدرنتیه نزدیک کنند؟ چه گزاره هایی از تشیع در این امر دخیل هستند؟ سبک زندگی دین مدارانه چگونه خود را با سبک زندگی مدرن مدارانه وفق داده است؟ آیا ایرانی ها توانسته اند به خوبی تلفیقی از این دو پدیده در زندگی خود ایجاد کنند؟ چه اتفاقاتی در حوزه سبک زندگی دینی مردم در چند سال اخیر افتاده است؟…پرسش هایی که به نظر می رسد بد نیست هر از گاهی از جامعه شناسان پرسیده شود که بدانیم و بفهمیم در چه مرحله ای از این دوره گذار قرار داریم. تحولات پیرامونی کشور ما همچنان با شتاب روزافزونی در حال تغییر است از طرفی در درون کشور نیز تحولات شگرفی در حال وقوع است لذا می طلبد با بررسی مواردی که گفته شد شناختی نسبت به آنچه در اطراف ما می گذرد داشته باشیم.
از همین رو با دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که اخیرا نیز به عنوان جامعه شناس برتر در حوزه های اجتماعی انتخاب شده است به گفت وگو نشستیم. او معتقد است: ایرانی ها دیندار و مدرن هستند؛ مردم ایرانی مدرنند و مدرنیته خاص خود را دارند؛ مردم ایرانی دین شان را کنار نگذاشتند و به طرف مدرنیته بروند بلکه از طریق دین به سمت مدرنیته حرکت می کنند. هم دینشان تعبیر متفاوتی از جهان مدرن دارد و هم از این دین برای بهتر زیستن در جهان مدرن استفاده می کنند در همین حال پروژه ورود ما به مدرنیته، دموکراسی، دین گرایی، شهرسازی، مشارکت زنان، آموزش عالی و مسایل بسیار دیگر ناتمام است.
وی در همین حال می گوید: اتفاقی که در حوزه دین و دینداری ما رخ داده و علما، فقها و مجتهدان را مجبور به بحث و داوری در مورد عدالت خانه، دموکراسی، مشارکت، زنان، مالکیت و غیره کرده است؛ آنها مجبورند و چاره ای ندارند و دیگر نمی توانند به گذشته برگردند. اسلام بیشتر از طریق شیعه در دنیا ارتباط پیدا می کند تا از طریق فرقه ها و حوزه های دینی اهل تسنن و این به نظرم اتفاق منحصر به فردی است که مربوط به ایرانی هاست.
ما مراکز دینی بسیاری ساختیم و همه جای شهر را دینی کرده ایم در صورتی که در گذشته فضای کانون های دینی متعهد به حوزه تبلیغ دین، معین بود، این تغییر و تحول به معنای گرفتن دین از دست علما و دادن آن به مطبوعات، ژورنالیست ها و مداحان است. ما داریم ساخته های خود را به دلیل تصویر غلطی که از مدرنیته داریم، ویران می کنیم و این بدترین اتفاقی است که برای ما ایرانی ها افتاده است.
دکتر آزاد ارمکی در همین حال تاکید دارد: ضروری ترین تصمیمی که امروز باید در این کشور گرفته شود، عدم مداخله، اعلام آرامش، آشتی و وفاق در همه عرصه هاست. امروز آرامش در حوزه سیاست از واجبات است. در حوزه مدرنیته و دینداری باید امکان زیست سالم را بازنگری کنیم؛ ما به سختی زندگی می کنیم، ولی مهارت های کافی در باب زندگی کردن نداریم و باید در این زمینه تلاش کنیم. این همه آیین دینی انجام می دهیم، ولی اخلاق دینی افت کرده است. در قدیم احتمالا مردم این همه آیین دینی انجام نمی دادند ولی جامعه به لحاظ دینی اخلاقی تر بود؛ اما امروز ما نمی دانیم دین چیست و آن را باید کجا استفاده کنیم!
متن مشروح گفتوگوی خبرنگار شفقنا زندگی با دکتر تقی آزاد ارمکی را می خوانید:
* ایرانی ها چگونه توانسته اند طی سالیان گذشته بین دین اسلام/تشیع و گزاره های دینداری از یک سو و شیوه یا سبک مدرن زندگی تلفیق ایجاد کنند؟
آزاد ارمکی: سوال خوب و جالبی است، برخلاف سوال های دیگر که گفته می شود، ایرانیان در دینداری و زندگی روزمره با مدرن بودن تعارض دارند؛ اما شما یک مفهوم درستی را بیان کردید و آن اینکه ایرانی ها دیندار و مدرنند. البته این بحث که ایرانی ها دیندار و مدرن هستند، بسیاری از ادبیاتی که در حوزه دینداری و سیاسی مطرح می شود را نفی می کند. دهه هاست که عده ای فشار می آوردند، شما باید دینی یا مدرن شوید یعنی یا به شکل قدیم، سنتی و دیندار بمانید یا اینکه اگر مدرن شدید باید دین را کنار بگذارید. من معتقدم و قبول دارم که ایرانی ها دیندار و مدرن هستند؛ کارهایی که در علوم اجتماعی انجام دادم بر این مفروض بنیان گذاشته شده و خیلی جاها به این نتیجه هم رسیده که مردم ایرانی مدرنند و مدرنیته خاص خود را دارند؛ دیندار هستند و از این دینداری هم در جهت مدرن تر شدن استفاده کردند. شاید ظاهرا فرض بر این باشد، کسانی که کمتر مذهبی هستند، مدرن ترند، در صورتی که آنها مدرن تر نیستند، بکله گرفتار ظاهر مدرنیته شدند. اتفاقا افرادی که بسیار مذهبی هستند، مدرن ترند تا کسانی که کمتر مذهبی هستند. مذهبی ها از مظاهر مدرنیته استفاده بیشتر می کنند، دغدغه هایشان هم دغدغه مدرن شدن است؛ اتفاقا همین افراد دغدغه انقلاب، دموکراسی، نوسازی، مشارکت و ساختن دارند.
* چگونه این قضیه اتفاق افتاده و ماجرا چیست؟
آزاد ارمکی: ما ایرانی ها به لحاظ سرزمینی و موقعیت ژئوپلتیکی که در آن قرار گرفته ایم، همیشه در معرض حادثه بودیم، هستیم و خواهیم بود. در قدیم چون مرکز حوادث بودیم، ساحت تمدنی پیدا کردیم، امروز در مرکز حوادث نیستیم چون غرب، واشنگتن، لندن، انگلیس، فرانسه و آمریکا کانون حادثه هستند، اما حوادث به ما مربوط می شوند و ما با آنها درگیر می شویم؛ این درگیری از اضطرار یا انتخاب است و این ویژگی جامعه ایرانی به لحاظ سیاسی است.
به لحاظ دینی و فرهنگی هم ما همین وضعیت را داریم؛ ما به شکلی درگیر مناقشاتی هستیم که در دنیای مدرن به لحاظ دینی وجود دارد. وقتی درگیر هستید، نشان می دهد که در متن مدرنیته هستید. بسیاری از آیین های دینی در دنیا وجود دارند که دیر به مسایل جهان ربط پیدا می کنند و چالش های جهان به آنها مربوط می شود. ما ملت و فرهنگی هستیم که به سرعت مسایل جهان به ما مربوط می شوند و با آنها درگیر می شویم. وقتی درگیر هستیم یعنی هستیم، وقتی هستیم یعنی مداخله می کنیم، وقتی مداخله می کنیم، پس تاثیر می پذیریم. به همین دلیل دین ما برخلاف نظر عده ای، دینی نیست که کاملا سنتی، دست نخورده و بی اعتنا به جامعه و فرهنگی جهانی باشد لذا اسلام بیشتر از طریق شیعه در دنیا ارتباط پیدا می کند تا از طریق فرقه ها و حوزه های دینی اهل تسنن و این به نظرم اتفاق منحصر به فردی است که مربوط به ایرانی هاست.
وقتی نگاه دینی به دنیا با مشاجره برخواسته می شود، عناصر جهانی آن، مهم تر از عناصر محلی و قدیمی می شود. اینجاست که می بینید از درون آن نظام، سیاست، ساختن جهان مدرن، مشارکت زنان، قانون عدالت خانه در می آید، بعد مجبورند خواسته یا ناخواسته در این زمینه تصمیم بگیرند؛ دقیقا اتفاقی که در حوزه دین و دینداری ما رخ داده و علما، فقها و مجتهدان را مجبور به بحث و داوری در مورد عدالت خانه، دموکراسی، مشارکت، زنان، مالکیت و غیره کرده است؛ آنها مجبورند و چاره ای ندارند و دیگر نمی توانند به گذشته برگردند. این مسایل از جمله جبرهای اجتماعی است که حوزه را مجبور می کند یک بازنگری داشته باشد و حرف های جدیدی زده شود چون مسایلی که تا دیروز در حوزه دین ما وجود نداشت، امروز وجود دارد.
در زندگی مردم هم همینطور است؛ من هیچ وقت این تصور را ندارم که مردم ایران همیشه سنتی و ضد مدرن بودند، مردم ایران در گذشته هم با جهان مدرن پیوسته بودند و مردم امروز ایران هم مردمی هستند که بیشتر از مردمان دیگر دنیا در جهان معاصر قرار دارند. امروز در ایران آمار مهاجرت، استفاده از فضای مجازی، مصرف لوازم آرایشی، دموکراسی خواهی، اختلاس و بسیاری دیگر از موارد مشابه، بالاست؛ بالا بودن این آمارها، به معنای دغدغه برای حضور است، اینکه بگوییم ما هستیم و می خواهیم تغییر ایجاد کنیم. وقتی این همه انسان در فضای مجازی قرار می گیرند و در این فضا مشارکت می کنند، نمی توانید بگویید که حماقت، غربزدگی و بحران هویت است؛ این دقیقا همان چیزی است که تحت عنوان تغییر، نوخواهی و نوجویی با مبادی و سازوکارهای فرهنگی دنبال می شود. این همه ایرانی به خارج از کشور می روند و همچنین در داخل کشور مسافرت می کنند، این همه مشارکت و میل به خارج شدن از خانه از سوی زنان وجود دارد و همه این تحولات نتیجه استعداد فرهنگی، ملی، موقعیتی و میل به نوخواهی است.
* این میل به نوخواهی و نوجویی چگونه اتفاق می افتد؟
آزاد ارمکی: از طریق دین و فرهنگ اتفاق می افتد. مردم ایرانی دین شان را کنار نگذاشتند و به طرف مدرنیته بروند بلکه از طریق دین به سمت مدرنیته حرکت می کنند. هم دینشان تعبیر متفاوتی از جهان مدرن دارد و هم از این دین برای بهتر زیستن در جهان مدرن استفاده می کنند.
* فکر می کنید مردم ما در تلفیق دین و لوازم مدرنیته چقدر توانسته اند موفق عمل کنند؟
آزاد ارمکی: کاملا موفق بودند. این موفقیت به آسانی اتفاق نیافتاده و سختی های بسیاری برای مردم داشته است. ورود به عرصه ها برای مردم ما آسان نیست، ما امروز در باب ورود، فغان می کشیم، علامت آن ناراحت بودن مردم و عصبی بودن حوزه اقتصاد و سیاست است، همه اینها نشانه این است که ما به یک جاهایی رسیدیم و داریم یک چیزی به دست می آوریم.
* این رسیدن دلچسب خواهد بود؟
آزاد ارمکی: ممکن است نتیجه آن خوب و دلچسب نباشد؛ لذت و خوشی پدیده بعد از عمل است، ما اکنون در عمل هستیم و احساس ناراحتی و خستگی می کنیم. ابتدا خودمان باید از این عمل خلاص شویم و قدرت داوری پیدا کنیم، سپس دیگران در مورد ما داوری کنند؛ وقتی عمل به یک ساحتی محقق شد در آینده می توانیم بگوییم که این کار، درست یا اشتباه بوده است. ما فعلا در ساحت عمل هستیم و هنوز به وضعیت اعلام نرسیدیم؛ پروژه ورود ما به مدرنیته، دموکراسی، دین گرایی، شهرسازی، مشارکت زنان، آموزش عالی و مسایل بسیار دیگر ناتمام است. هنوز زنان ما نمی توانند، تصمیم بگیرند که آمدنشان در بازار کار خوب یا بد بوده است چون هنوز نتیجه آن معلوم نیست باید به یک مرحله ای برسند سپس تصمیم بگیرند که به خانه برگردند یا راه دیگری را پی بگیرند؛ این پروژه های ناتمام باید استمرار پیدا کند و وقتی تمام شد، داوری کنیم تا مرحله بعد معلوم شود.
* شما می فرمایید که جامعه ایران در تلفیق دینداری و مدرنیته تا به امروز موفق بوده است. در این موفقیت نخبگان، روشنفکران و دولتمردان چه نقشی داشتند؟
آزاد ارمکی: دولت همیشه ظهور پیش از نقش آفرینی داشته است. دولت ها در ایران یک دولت های بی انضباط، مداخله گر و مداخله جو بودند و قلدر مابانه آمدند؛ تصورشان این بوده که آنچه در عمل محقق می شود، نتیجه عمل آنهاست در صورتی که اینطور نیست، دولت یک پدیده ای است که برای دموکراسی و نوسازی جامعه طراحی می شود، به همین دلیل هر جا دولت مدرن دارد، جامعه مدرن است و هر جا دولت مداخله گر دارد، جامعه آشفته است، هر جا دولت مستبد و اقتدارگرا دارد، جامعه خراب است. در شرایطی که ما امروز قرار گرفتیم روشنفکران، دولتی ها و گروه های اجتماعی بسیار نقش آفرین بودند؛ ایده های تغییر را روشنفکران و صاحبان ایده ارایه دادند و همینطور اتفاق نیفتاده است. به عنوان مثال اینطور نیست که مردم اتفاقی در خیابان راه می رفتند و یک دفعه انقلاب کردند و فهمیدند که باید قانون داشته باشند!
* آمدن مدرنیته به ایران چه تغییراتی در نگاه مردم به دین ایجاد کرد؟ در واقع چه تغییر و تحولی در زندگی دینی مردم به وجود آورد؟
آزاد ارمکی: مدرنیته نحوه دین در میان مردم را تغییر داد و دینداری هم نحوه سبک زندگی را تغییر داده است؛ این دو با هم متعادل هستند به همین دلیل مقداری پیچیده و سخت است. وقتی دین یک ساحت آیینی بسیار خاص می شود، تغییراتی در سبک زندگی جدید ایجاد می کند سپس سلسله مراتب نظام دینی به هم ریخته می شود. بسیاری اکنون بحث از این دارند که ما براساس تشخیص خودمان عمل می کنیم لذا ارجاع و سلسله مراتب از دست رفته است، خصوصا ورود یک پدیده قدرتمند و فراگیر به نام مداحی در ایران باعث شده یک رفتار و فضای دینی دیگری تولید شود در صورتی که ما در قدیم روحانی داشتیم و مداح یک پدیده بسیار حاشیه ای بود؛ اما امروز مداح خیلی قدرتمندتر از یک “آیت الله” است، یک فقیه جلوه می کند و در حوزه سیاست و فرهنگ عمومی تعیین کننده است، این یعنی مداخله گری در حوزه دین.
ما مراکز دینی بسیاری ساختیم و همه جای شهر را دینی کرده ایم در صورتی که در گذشته فضای کانون های دینی متعهد به حوزه تبلیغ دین، معین بود، این تغییر و تحول به معنای گرفتن دین از دست علما و دادن آن به مطبوعات، ژورنالیست ها و مداحان است. خود حوزه دینداران و صاحبان دین موجب ایجاد چنین تغییری شدند بنابراین حوزه دین یک تغییراتی کرده و مسایل جدیدی مطرح شده و ایده ها، اطلاعات و حوادث جدید رخ داده است؛ این مساله در رفتار، سکنات و واقعیت هایی که داریم، الزامات عملی ایجاد می کند.
* برخی از کارشناسان معتقدند مدرنیته در شهرهای کوچک کمتر ورود کرده و دینداری وجه غالب آن است و در شهرهای بزرگ برعکس. به نظر شما در حال حاضر سبک زندگی مردم ایران در شهرهای بزرگ چه اندازه دین مدارانه و چه اندازه مدرن مدارانه است؟ یعنی وجه کدام یک غالب تر است؟
آزاد ارمکی: مدرنیته در شهرهای کوچک هم به حد خودش وجود دارد. اتفاقا مراکز بین شهری که کوچکند و مرکز انتقال دو شهر هستند، بیشتر گرفتار مدرنیته شدند و آسیب دیدند. مداخله گری ها در شهرهای کوچک و حاشیه ای، بیرونی و ویرانگر است؛ اما در شهر بزرگی مانند تهران از مداخله گری ها در درون اتفاقی می افتد که البته ویژگی های آن متفاوت است. مدرنیته فراگیر، کلان، عمومی و فقط متعلق به شهرها نیست بلکه همه مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده است منتها نظام ما اصرار دارد که کالاهای عمومی را به همگان واگذار کند و اصلا به تخصص گرایی اعتقاد ندارد. به عنوان مثال همه شبکه ها و برنامه های تلویزیون مانند هم هستند و تفاوتی میان برنامه های روستایی و شهری وجود ندارد به همین دلیل همسانی فرهنگی در حال رخ دادن است.
* به هر حال ورود مدرنیته در هر کشوری به خصوص کشورهایی که در زمره وارد کننده مدرنیته بوده اند آسیب هایی نیز به لحاظ جامعه شناختی دارد نظیر فاصله طبقاتی، نزاع هایی چه در سطح خرد از جمله خانواده ها و چه در سطح کلان مانند جامعه و بالاتر. به هر حال مدرنیته در پی ایجاد تغییر در باورهایی است که با عقل بشری در تضاد است. حال با این وجود ورود مدرنیته در کشور ما چه آسیب هایی داشته است؟ جامعه ما که همچنان در حال گذار است آیا این سطح از آسیب ها در آن طبیعی است؟
آزاد ارمکی: من برای فهم منظورم ابتدا مثالی بزنم، وقتی شما مهمانی می روید، ممکن است یکسری افراد را به دلایلی دعوت نکنند؛ اینها اقتضائات طبیعی است که می توان مدیریت کرد، اما مسایلی وجود دارد که قابل مدیریت نیست و آنجایی است که شما بد رفتاری می کنید. شما مهمان دعوت می کنید و به او توهین می کنید، فردی که مورد توهین قرار گرفته نه تنها در آینده شما را به مهمانی دعوت نمی کند بلکه بر علیه شما اقدام می کند و در صدد جبران بر می آید و در نهایت منجر به بحث و دعوا می شود؛ چنین آسیبی غیر قابل کنترل است و قابل حل نیست.
مثال عینی تر اینکه آنجا که مردم خواهان دموکراسی هستند اگر دولت بد رفتاری کند، درگیری و هرج و مرج به وجود می آید. مثلا شما خواهان دموکراسی هستید، اما یک فردی شروع می کند به بداخلاقی و افشاگری های نا به جا و جامعه را عصبانی می کند و همه را به هم می ریزد؛ آنجا دیگر نمی توانید مانع شوید و مجبور هستید شرایط را پلیسی و سخت تر کنید.
در جامعه مدرنیته وقتی خانم ها وارد حوزه اجتماع می شوند، خانه را از دست می دهند، مشکلاتی در باب فرزندآوری، ازدواج و تربیت فرزند به وجود می آید و مشکلاتی در بخش انتقال فرهنگ پیدا می شود، این مسایل متفاوت است از اینکه حضور زنان در اجتماع منجر به اشاعه ایدئولوژی ضد مرد شود. از سوی دیگر مردان نیز ضد زن شوند، از درون این نوع ایدئولوژی دعوا و تعارض جنسیتی خارج می شود؛ هیچ زنی احساس نمی کند که فلان مرد خوب است و می توان او را دوست داشته باشد چون می گوید مرد موجود پلیدی است. به مردها هم آموزش داده می شود که زنان فاسد هستند، پس هیچ زنی قابل اعتماد نیست؛ چیزی که دارد در جامعه ما اتفاق می افتد؛ ما ناخواسته داریم مردان و زنان را علیه هم می کنیم. دختران ما کمتر احساس می کنند که مردان با وفایی وجود دارند و مردان هم کمتر احساس می کنند که دختران خوبی وجود دارند بنابراین ازدواج صورت نمی گیرد. این اتفاق، طبیعت مدرنیته نیست و ناخواسته و ناشی از مداخله گری است.
* چه کسانی مداخله کردند؟
آزاد ارمکی: روانشناسان، سیاستمداران، روحانیون، روشنفکران و دولت، بد بازی کردند. ما تصویر غلطی از جامعه زنان و مردان خود ارایه کردیم. به ماجرایی که امروز در حوزه طلاق رخ می دهد، توجه کنیم، چرا به سادگی این همه طلاق بالا می رود؟! فقر ما بیشتر شده؟! زنان ما بدتر شدند؟! مردان ما پست تر شدند؟ نه! این فکر، شک و اضطراب در مورد زن و مرد و آینده زندگی، مردان و زنان را به طلاق وا می دارد. این اضطراب را تلویزیون، مطبوعات، روشنفکران و سیاسمداران ایجاد می کنند؛ در مدرنیته هم اینطور است. ما داریم ساخته های خود را به دلیل تصویر غلطی که از مدرنیته داریم، ویران می کنیم و این بدترین اتفاقی است که برای ما ایرانی ها افتاده است.
* برخی از جامعه شناسان معتقدند بایستی مدرنیته را با فرهنگ ایرانی اسلامی بومی کرد. اساسا چنین نگاهی با توجه به ابزارهای ارتباطی که به هر چه نزدیک تر کردن فرهنگ ها به هم کمک می کند آیا شدنی است؟ چگونه می توان مدنیته را با یک فرهنگ بومی یک کشور متجانس کرد؟
آزاد ارمکی: بومی سازی کردیم! مدرنیته در زندگی عملی ماست و ایدئولوژی جلوه بیرونی است. ما داریم در مورد جهان، عقل، زندگی و مشارکت مدرن حرف می زنیم اما آنچه بدان عمل می کنیم بومی شده مدرنیته است. فرض کنید در جهان غرب، یک ماجرایی در مناسبات اجتماعی وجود دارد به نام اعلام بی دینی، جامعه ایرانی چنین مناسباتی را وارد نمی کند و تنها آن قسمتی که متناسب با فرهنگ جامعه هست را وارد کرده و باقی را بومی کرده است. مشکل ما این است که نمی دانیم آن ساحت بومی شده چیست، باید آن را استخراج و مشخص کنیم. مداخله گری در همه موارد، آسیب زا و خراب کننده است؛ در مدرنیته هم مداخله کردیم و آن را خراب کردیم. آمدیم آمار طلاق را کنترل کردیم، آمار طلاق بیشتر شد و علت اساسی آن مداخله گری حوزه سیاست در حوزه فرهنگ و مدیریت کشور است؛ نوع ارتباط میان پدر و مادر با فرزندان و ازدواج دختر و پسر به حوزه دولت و سیاست ربطی ندارد. در حقیقت مداخله گری و اصرار بر بومی کردن نا به جا این ماجراها را ایجاد کرده است.
* فکر می کنید بهترین راهکار ایجاد تلفیق بین گزاره های دینداری و مفاهیم مدرنیته در جامعه چیست؟ چه کسانی و چگونه بایستی این راهکار را ایجاد و گسترش دهند؟
آزاد ارمکی: آرامش! پذیرش! عدم مداخله و در عین حال تحمل و مدارا. وقتی قلب شما تند می زند، اگر ذره ای دیگر بدوید، سکته می کنید، توصیه می شود، آرام بگیرد سپس گام دوم را بردارید یا برندارید. ضروری ترین تصمیمی که امروز باید در این کشور گرفته شود، عدم مداخله، اعلام آرامش، آشتی و وفاق در همه عرصه هاست. امروز آرامش در حوزه سیاست از واجبات است. برخی با هم در حال دعوا کردن هستند و نمی توانند تصمیم درستی بگیرند؛ در حوزه قضا، اقتصاد، خانواده، علم و فرهنگ هم همینطور است؛ ما مدام با هم درگیریم، باید بگذاریم هر کسی کار خود را انجام دهد، منظور این است که اجازه دهیم در هر کاری شخص اصلی مداخله کند. به عنوان مثال پدر و مادر مسوول تربیت فرزندشان هستند، تربیت آنها به سایرین ربطی ندارد، وقتی به جای شخص اصلی، فرد دیگری شروع به مداخله گری می کند و خواهان تربیت فرزندان است، فرزند علیه پدر و مادر می شود، نه حرف والدین را گوش می دهد و نه حرف شخص مداخله گر را؛ دقیقا اتفاقی که امروز در جامعه ما افتاده است.
مثال دیگر، مردم نفسشان بند آمده، چرا آلودگی هوا حل نمی شود، چون مردم منتظرند کسی که وظیفه حل آلودگی هوا را دارد اقدامی انجام دهد. امروز ماشین حمل و نقل شهری، کارخانه ها و مراکز دولتی بیشترین سطح آلودگی را ایجاد می کنند! اگر شما موجب آلودگی هوا نشوید، مردم هم متعهد می شوند، مشکل جامعه ما اینجاست! کسانی که می خواهند، اصلاح کنند، خرابگر و ویرانگر هستند.
وقتی در جامعه آرامش اتفاق افتاد، تکلیف نیروی مخل هم معلوم می شود، کسی که تا دیروز مسوول بود، متهم شد؛ باید اجازه داد جامعه به مناسبات خود برسد، پس از آن دموکراسی و نیروهای اصلی به وجود می آیند و جامعه به سامان می شود. متاسفانه ما امروز شرایط و زمانه گفتن حرف منطقی را از دست دادیم.
* چه مولفه هایی از دینداری در جامعه ما نیاز است که بازتعریف یا به درستی فهمیده شوند تا بتوانند با مسایل روز خود را وفق دهند و به نوعی پشتوانه مستحکمی در برابر آسیب های احتمالی مدرنیته باشند؟
آزاد ارمکی: مدارا ! امروز همزیستی اجتماعی نداریم. شما همین الان تصویر درستی از همسایگی ندارید، نمی دانید، چه کسانی با شما خوب هستند و با چه کسی باید زیست کنید، ما تصویر روشنی از کسی که باید با او زیست کنیم، نداریم، تصویر روشن از خانواده، پدر و مادر، روحانی، همسایه و رهبر را از دست دادیم؛ باید بازنگری و شفاف سازی کنیم و این در صورتی رخ می دهد که مدارا و سازگاری اتفاق افتد.
* در حوزه مدرنیته چه مسایلی را باید بازنگری کنیم؟
آزاد ارمکی: در این حوزه باید امکان زیست سالم را بازنگری کنیم. اهمیت زندگی باید برجسته شود. ما به سختی زندگی می کنیم، ولی مهارت های کافی در باب زندگی کردن نداریم و باید در این زمینه تلاش کنیم. آموزش، دولت و سیاست در ایران باید به این امر معطوف شوند؛ باید به شما مهارت ارتباط و از زندگی لذت بردن را بدهند؛ مهارتی که امروز در جامعه نداریم، چرا یک دختر و پسر هنوز ازدواج نکرده به سمت طلاق می روند؟! چون مهارت انتخاب همسر را نداشتند، بعد هم که انتخاب کردند، مهارت ساماندهی زندگی را ندارند. در کشور این همه پزشک و بیمار و این همه نیروی انتظامی و نظامی داریم، باز هم شاهد بی نظمی های بسیاری هستیم، همه این موارد نشانه این است که مهارت لازم را نداریم.
* در حوزه دینداری چطور؟
آزاد ارمکی: آموزش مهارت دیدن شامل حال دینداری هم می شود. این همه آیین دینی انجام می دهیم، ولی اخلاق دینی افت کرده است. در قدیم احتمالا مردم این همه آیین دینی انجام نمی دادند ولی جامعه به لحاظ دینی اخلاقی تر بود و اخلاق دینی بیشتر رعایت می شد؛ اما امروز ما نمی دانیم دین چیست و آن را باید کجا استفاده کنیم!
گفت وگو از سمانه جعفرزاده- شفقنا زندگی
انتهای پیام