شفقنا زندگی- لیلا موسوی نسب: ساده انگارانه است اگر افسارگسیختگی حال حاضر بازار مسکن در کشور و جابجایی مردم از مناطق متوسط به مناطق پایین و از مناطق پایین به حاشیه شهرها را مهاجرت معکوس بپنداریم؛این یک کوچ اجباری است. اما ساده انگارانه تر این که در پس این افسارگسیختگی و کوچ اجباری سقوط طبقه متوسط و اضمحلال خانوادهها را نبینیم.
به گزارش خبرنگار شفقنا، تابستانی که گذشت همزمان با هرچه داغتر شدن بازار خرید و فروش مسکن و اجاره بها شاهد تاخت و تازهای قیمت بسیار بیشتر از سال گذشته و سالهای پیش از آن بودیم. تاخت و تازهایی که ماشینهای حمل و نقل اسباب و وسایل منزل را از مناطق متوسط به مناطق پایین و از مناطق پایین به حاشیه شهرها هدایت میکرد. حتی برخی دیگر تاب و توان تأمین هزینههای پایتخت را نداشته و با تغییر یا رها کردن کار خود به شهرهای محل تولدشان بازگشتند.
ممکن است در ظاهر امر و بر اساس سیاستهای جمعیتی و نیز مطلوب بودن تمرکززدایی از کلانشهرها این موضوع تحت عنوان «مهاجرت معکوس» جلوه کند اما بر اساس آنچه که حسین راغفر، اقتصاددان مطرح کشورمان و نیز سعید معیدفر جامعه شناس و مشاور اجتماعی وزیر مسکن و شهرسازی هر یک در گفت و گو با «شفقنا» مطرح میکنند یک نوع «کوچ اجباری» در حال انجام است.
در واقع با توجه به مشکلات اقتصادی کنونی در کشور که بیش از هر چیز در حوزه مسکن خود را نشان داده است در تهران بهطور متوسط ۲٫۵ برابر و در برخی از مناطق حتی تا ۴ برابر شاهد افزایش قیمت مسکن و در مجموع از سال گذشته تاکنون شاهد افزایش ۷۰ درصدی اجارهبها در پایتخت هستیم. این در حالی است که افزایش حقوق از سال گذشته تا کنون بهاندازه افزایش نیمی از بهای افزایش اجاره مسکن هم نمیرسد.
راغفر: شوک ارزی شوک به حوزه مسکن بود
راغفر بهعنوان یک اقتصاددان معتقد است:«این روند همچنان ادامه دارد و مردم بهمرور به مناطق پایینتر و در نهایت به مناطق کمتر برخوردار در حومه شهر مهاجرت خواهند کرد.»
مخارج مردم ۳ تا ۵ برابر افزایش داشته
این استاد دانشگاه میگوید: «شوک ارزی که اخیراً به اقتصاد کشور وارد شد باعث شده است که نرخ اجاره بها با سرعت غیرقابل باوری افزایش یابد. در نتیجه بسیاری از افراد قادر نیستند هزینههای زندگی در کلان شهرها بهویژه در پایتخت را تأمین کنند. متأسفانه در حالی که در دولت دوازدهم دستمزدها نهایتاً تا ۳۰ درصد افزایش یافته ، مخارج مردم ۳ تا ۵ برابر افزایش داشته است و این موضوع در حوزه مسکن بهویژه در پایتخت بسیار پررنگتر است.»
حتی مستأجر بودن در کلان شهرها هم دیگر رویاست
به این موضوع میتوان از نظر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نگاهی ویژه داشت. اگر بخواهیم از دیدگاه اقتصادی به این موضوع نگاه کنیم بر اساس آنچه که راغفر میگوید طیف وسیعی از مردم ناچار به چنین کوچ اجباری هستند. بهویژه برخی از نیروهای دولتی و آن دسته از نیروهای جوانی که تازه در این نهادها مشغول به کار شدهاند.
او میگوید:« این افراد نه تنها دیگر امکان خانه دار شدن در شهر را ندارند بلکه حتی امکان مستأجر شدن در شهرهایی همانند تهران را نیز نخواهند داشت. به این افراد دسته زیادی از معلمان، متخصصان و تکنیسینها در حوزهها و ردههای مختلف را میتوان اضافه کرد.»
این اقتصاد دان معتقد است:«میشود پیش بینی کرد که در آینده شهرهای ما با کمبود متخصص مواجه خواهند شد. اگر امکان دو شغله شدن برای افراد فراهم شود بدون شک به بیش از یک شغل روی میآورند که این خود موضوعات جدیدی را در حوزه بهرهوری اقتصادی و نیز در حوزههای سلامت روان ایجاد میکند. »
آیا اقتصاد کشور قفل میشود؟
به نظر میرسد با کاهش شدید قدرت خرید مردم در ماههای آتی با تعمیق رکود گسترده در اقتصاد کشور مواجه خواهیم شد؛ رکودی که اقتصاد کشور را دچار یک نوع قفل شدگی میکند. کارشناسان معتقدند که بعید است امکان خروج از این قفل شدگی وجود داشته باشد.
راغفر نیز با تائید موضوع میگوید:«مگر آنکه دولت در دستمزدها بازنگری جدی صورت دهد تا دچار این قفل شدگی نشویم. دولت باید تمام تلاش خود را برای کاهش قیمت ارز و نیز تنظیم و کاهش قیمتها بهمنظور بازگرداندن قدرت خرید مردم انجام دهد تا حداقل قدرت خرید خانوار ثابت بماند. متأسفانه چنین موضوعی در چشمانداز برنامههای دولت دیده نمیشود»
اکنون از زبان مشاور اجتماعی وزیر مسکن و شهرسازی نگاهی به پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این کوچ اجباری میاندازیم.
کوچ اجباری؛ امنیت روانی را از بین میبرد
چنانکه مشاور اجتماعی وزیر راه و شهرسازی عنوان میکند:«یکی از پیامدهای این کوچ اجباری تمرکز فقر در حاشیه شهرها است که این موضوع خود مشکلات عدیده دیگری را به وجود میآورد.»
از سوی دیگر معید فر معتقد است:«در چنین شرایطی جابجاییهایی رخ میدهد که با پایگاه اجتماعی و فرهنگی افراد ممکن است تطابق نداشته باشد.»
کوچ اجباری؛ انزوای اجتماعی را تشدید میکند
او میگوید:« در چنین شرایطی و در بهترین حالت ممکن افراد بهویژه فرزندان چنین خانوادههایی احساس سلامت و امنیت روانی ندارند و در مراحل پیشرفتهتر میتوان شاهد مشکلات اجتماعی و فرهنگی بهصورت گسترده در سطح جامعه باشیم. ضمن آنکه در چنین جابجاییهای اجباری که شاهد نبود تطابق جایگاه اجتماعی و فرهنگی افراد با محل زندگیشان هستیم احتمال آنکه بهمرور افراد ایزوله شده و به انزوای اجتماعی کشیده شوند، زیاد است.»
کوچ اجباری؛ بیگانگی همسایگان نسبت به هم را تشدید میکند
همچنین بر اساس تحقیقات گستردهای که در ارتباط با هویت محلی صورت گرفته است شاهد پدیده به نام بیگانگی همسایگان نسبت به هم در محلات مختلف شهر تهران هستیم.
معیدفر: حاکمیت مشکلات جامعه را به دوش خانواده انداخته
مشاور اجتماعی وزیر مسکن و شهرسازی میگوید: هنگامی که افراد در شرایطی قرار میگیرند که با پایگاه اجتماعی و اقتصادیشان تطابق ندارد پدیده بیگانگی همسایگان تشدید میشود. این امر مشکلاتی را در خصوص حس تعلق محلهای، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مواردی از این دست ایجاد میکند.»
بدون شک خانوادهها در حال حاضر با بحران و آسیب جدی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اخلاقی مواجه هستند. این چالشهای اجتماعی و اقتصادی در حالی است که به گفته معیدفر متأسفانه حاکمیت مشکلات کشور و جامعه را به دوش خانواده انداخته است.
او میگوید:« هیچ نهادی وجود ندارد که به کمک خانواده برای مشکلات عظیم اقتصادی و اجتماعی بیاید. تصور کنید در چنین شرایطی چنین سقوطی نیز رخ دهد. بدون شک انتظار میرود شاهد افزایش نزاعهای درون خانواده و حتی افزایش آمار طلاقها باشیم.»
سقوط یقه سفیدها
در واقع ما داریم از سقوط طبقهای به نام یقه سفیدها صحبت میکنیم. افرادی که مشکلاتشان بیشتر در حوزه نهاد خانواده است.
این جامعه شناس تأکید میکند: «افزایش این فشارها باعث میشود در نهایت شاهد اضمحلال خانواده در این طبقه باشیم.»
بیپناه شدن بیش از پیش افراد در برابر آسیبهای اجتماعی
در واقع این موضوع بسیار خطرناکتر از سایر مشکلات اجتماعی که در حال حاضر مشاهده میکنیم است. مشکلاتی که اگر تا امروز وجود داشت افرادی که درگیر یا آلوده نشده بودند میتوانستند در لوای خانواده پناه بگیرند. با اضمحلال خانواده طیف وسیعی از افراد در برابر مشکلاتی و آسیبهای اجتماعی که امروز از آن سخن میگوییم و آنها را تأسف بار، وحشتناک و حتی شوک آور میپنداریم، بیپناه خواهند ماند.
بحران کارآمدی در حال تلنبار شدن بر سر خانواده است
معید فر بهعنوان یک جامعه شناس معتقد است:« متأسفانه در حال حاضر بحران کارآمدی در کشور ما در حال تلنبار شدن بر سر جامعه و خانواده است. با شرایط فعلی تصور نمیکنم سیاستگذاران بتوانند برای حل مشکلات فعلی راه حلی داشته باشند. حتی ممکن است در ماهها و سالهای آتی این موضوع بهشدت گسترش یابد و جامعه بیش از پیش بیپناه شده و قدرت ابتکار عمل آن از سوی ساختارهای کلان گرفته شود.
در نتیجه میتوان در پس شوک ارزی، کاهش قدرت خرید مردم و کوچ اجباری که ممکن است بهصورت ساده انگارانه مهاجرت معکوس بپنداریم اتفاق هولناکتری را ببینیم. اتفاقی به نام « سقوط طبقه متوسط»، طبقهای که با توجه به گستردگیاش میتوان سقوط آن را به معنای سقوط خانواده تعبیر کرد.
شاید بهتر است با مشاهده چنین شرایطی هر یک در جایگاه خود به این سؤال پاسخ دهیم. کدام یک درک بهتری از اضمحلال خانواده دارند؟
سیاستمداری که در برابر مشاهده کاهش قدرت خرید مردم و فشار عیان و واضحی که منجر به از هم پاشیده شدن بسیاری از خانوادهها شده است قدمی برای بازنگری در دستمزدها و بازگرداندن قدرت خرید مردم بر نمیدارد؟
مالکی که بدون در نظر گرفتن بار سنگین اقتصادی بر دوش خانوادههای مستأجر اعداد و ارقام نجومی را برای اجاره ملک خود یا فروش آن انتظار دارد؟
مشاور املاکی که بدون در نظر گرفتن فشار اقتصادی و خانوادههایی که روز بهروز از پایگاه اقتصادی و اجتماعیشان دور شدهاند و به بیرون از چرخه یک زندگی عادی پرتاب میشوند با سودای حق کمیسیون بیشتر مالک را ترغیب به پیشنهاد اجاره بها بیشتر میکند؟
یا آن دسته انگشت شمار از مشاورین املاک که با چسباندن کاغذ در پشت شیشه مغازه خود عنوان کردهاند: به دلیل مشکلات اقتصادی و رعایت حال خانوادههای مستأجر از پذیرش موارد اجاره و فروش باقیمتهای غیرمتعارف معذوریم؟
به نظر میرسد درصد بسیار اندکی باشند که معنای سقوط طبقه متوسط، پرتاب شدن به طبقات اجتماعی پایینتر و اضمحلال خانواده را درک کرده باشند. درصد اندکی وجود دارند که درک کرده باشند پدر خانواده تا دیروز در میدان جنگ در مقابل دشمن امتحان پس میداد و امروز در برابر لیست خرید اقلام ضروری خوراکی برای خانوادهاش و تأمین یک سرپناه؟
اما سؤال اساسیتر این است: از دست کدام یک از این افراد کاری بر میآید؟