یک سال از زندگی زوج جوان گذشت و در حالی که همه بستگان و آشنایان این زوج جوان درباره زندگی ایده آل آنها صحبت میکردند، اما محدثه همیشه از زندگی اش ناراضی بود، ولی علت این نارضایتی اش را به کسی نمیگفت، اما بعد از یک سال که به تنگنا رسیده بود به خانه پدرش رفت و از مادرش درخواست کمک کرد.
خانواده محدثه که نمیخواستند زندگی دخترشان خراب شود یک شب به خانه آنها رفتند و با سهراب صحبت کردند تا کمی از حساسیت خودش کم کند که داماد خانواده به آرامی گفت: نظافت برایم خیلی مهم است و محدثه زیاد تمیز نیست، اما چون زندگی مان را دوست دارم «چشم» حساسیتم را کمتر میکنم تا همسرم در آرامش باشد. همه چیز در آن شب خوب پیش رفت، اما وقتی خانواده محدثه پایشان را از خانه بیرون گذاشتند سهراب ساعت ۱۲ شب دست به جارو شد و شروع به تمیز کردن خانه کرد و از محدثه هم خواست تا آشپزخانه را برق بیندازد.
دو ماه از زمان وساطت خانواده محدثه گذشت که زن جوان بدون این که دیگر با خانواده اش مشورت کند به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد و پس از آن با در دست داشتن برگه دادگاه به خانه پدری اش رفت. پدر و مادر محدثه وقتی دیدند دخترشان تصمیم به طلاق گرفته شوکه شدند، اما محدثه قبل از این که پدر و مادرش حرفی بزنند شروع به حرف زدن کرد و گفت: قبلا بحث حساسیت خانه بود و وسواس بیشتر همسر که پذیرفتم با این موضوع کنار بیایم، اما روز به روز حساسیت و وسواس سهراب بیشترمی شود تا جایی که وقتی وارد خانه میشود تا با او دست بدهم بدون این که دست به جایی بزند به سمت سرویس بهداشتی میرود و ابتدا دستانش را میشوید و بعد به اتاقش میرود.
محدثه در دادگاه خانواده محلاتی تهران همه حرفهای دلش را برای قاضی پرونده اش بازگود کرد و خواست تا دستور جدایی اش را صادر کنند و حتی برای این که به آرامش برسد نصف مهریه ۴۰۰ سکهای اش را بخشید. سهراب گفت: من زنم را دوست دارم، اما همان طور که من به نظافت وسواس دارم او نیز به رفتارهای من حساس شده است و نمیدانم نظافت چه مشکلی دارد و این که وقتی درباره آینده و فرزند صحبت میکند من دوست ندارم بچه داشته باشم، چون نظم و نظافت خانه به هم میریزد. بنا به این گزارش، زوج جوان به قسمت مشاوره خانواده دادگاه معرفی شدند نتیجه نهایی برای دستور جدایی یا ادامه زندگی این زوج در جلسه بعدی دادگاه صادر خواهد شد.