شفقنا زندگی- مصطفی سلیمانی، روانشناس در یادداشتی که برای شفقنا ارسال کرده آورده است: کودکان برای رشد و تعالی خود نیازمند دریافت محبت از سمت والدینشان هستند. بیتوجهی یا کمتوجهی والدین میتواند آسیبهای سنگین و غیر قابل جبرانی را برای حال و آینده فرزندان ایجاد کند.
متأسفانه این روزها، همه ما کم و بیش شاهد والدینی هستیم که از سویی، زمان مناسب و زندهای را برای کودکان خود صرف نمیکنند، اما از سوی دیگر، این انتظار و آرزو را در ذهن خود میپرورانند که در آیندهای نه چندان دور در زمره والدین موفق قرار بگیرند؛ لذا به سادهترین، کمهزینهترین و به عبارتی کمترین کار ممکنی که در توان خودشان میبینند مشغول میشوند و آن چیزی نیست جز فراهم کردن رفاه، امکانات و تجهیزات برای فرزندان و به جهت رفع عذاب وجدان و سلب مسئولیت از خودشان.
به این ترتیب، نکتهای که میتوان از آن تا حدودی به عنوان سر منشأ ابتلای کودکان به رفاهزدگی یاد کرد، رفاه و رسیدگی مفرطی است که والدین سهلانگار، تنها برای جبران و رفع عذاب وجدان ناشی از کمتوجهیشان به فرزندانشان برای آنها ایجاد میکنند. چنین اقدامی از جانب والدین، در حقیقت راهی است منتهی به یک بنبست، که نام دیگرش رفاهزدگی است.
در این یادداشت مختصر به نکاتی چند در خصوص آسیبهای رفاهزدگی اشاره میکنیم.
۱. مانع رشد:
خواه ناخواه جنس رفاه، آن هم به صورت رها، یعنی بدون کنترل، برنامهریزی و مدیریت خاص، محکوم به شکست و آسیب است. ناگفته پیداست که رفاه غیر متعادل و خارج از عرف، یکی از موانع اصلی رشد محسوب میشود. از این رو، والدین همواره باید به این نکته دقت کنند که با فراهم کردن رفاه و پاسخگویی به تمامی خواستههای کودکان، در حق آنها ظلم بزرگی را مرتکب خواهند شد.
اما چرا رفاه غیر متعادل آسیبزاست؟ زیرا هر انسانی تا مزه سختکوشی و تقلا را نچشد، به پختگی و رشد نخواهد رسید. تجربیات و کشفهای مختلف از دل همین دست از سختیها و دشواریها به وقوع خواهد پیوست. تا زمانی که فرزندان سختی و مشکلات را با جان و دل لمس نکنند، والدین ناگزیر باید به خواستههای درست و نادرست آنان لبیک بگویند تا مبادا آنها را از جهت عاطفی از دست بدهند.
۲. آموزش صبر و بردباری:
والدین دلسوز باید با برنامهریزی و مدیریت خود، سختکوشی را در ذهن فرزندانشان القا کنند؛ ثمرات این اقدامات والدین، بعدها و در آیندهای نه چندان دور ملموس خواهد بود.
از دیدگاه متخصصین کودک، نیازهای کودکان تا یکسالگی میبایست سریعاً برطرف شود (البته معنای این سخن بیگدار به آب زدن نیست)؛ اما هر چه سن بالاتر میرود، والدین بیشتر این اجازه را خواهند داشت که سختی را به کودکانشان، به اندازه استاندارد تحمیل کنند تا بدین ترتیب به آنها تمرین صبر و بردباری داده باشند.
به عنوان مثال، زمانی که کودک یکسالگی را طی میکند، این قدرت را به دست میآورد که تا دقایقی گرسنگی و تشنگی را تحمل کند؛ یا مثلاً زمانی که خواسته مالی یا اسباببازی داشته باشد، مدتی را صبر کند.
در واقع، آنچه که اهمیت دارد این است که رفاهزدگی فرزندان موجب جلوگیری از سختکوشی آنها شده و در نهایت جلوی رشد ذهنی و روحی آنها را خواهد گرفت. کودکانی که با رفاهزدگی به صورت جدی مواجه میشوند، ناخودآگاه و در دراز مدت، توانایی عملی کردن برنامههای خودشان را پیدا نخواهند کرد.
۳. اعتماد به نفس پایین:
گفته شد که کودکانی که در رفاه رشد میکنند به تدریج توانایی رفع نیازهای خودشان را پیدا نخواهند کرد؛ لذا واضح است که در بزرگسالی اعتماد به نفس پایینتری خواهند داشت.
بیتردید، در هر دوره و عصری، تنها افرادی در زندگی و اجتماع، موفق و تأثیرگذار خواهند بود که از خامی رها شده باشند؛ و رهایی از خامی نیز اتفاق نخواهد افتاد، مگر اینکه شخص طعم مشکلات و سختیها را چشیده باشد.
بنابراین، آشکار است که اگر والدین درصدد و خواهان تربیت فرزند پرانرژی و موفق هستند، نباید به هیچ عنوان به تمامی درخواستهای او سریعاً پاسخگو باشند.
والدین باید آگاه باشند که اگر امروزه میتوانند خودشان را فردی موفق بدانند، تنها به دلیل سختیها و مشقتهایی است که در دوران کودکی و نوجوانی متحمل شدهاند.
۴. الگوگیری از افراد موفق:
با نیمنگاهی به افراد موفق اجتماع، به خوبی میتوان دریافت که همگی این اشخاص دوران کودکی سخت و پر مشقتی را گذراندهاند و هیچکدام از آنها در رفاه و با امکانات زیاد، بزرگ نشدهاند.
والدین آگاه کسانی هستند که خط بطلانی کشیدهاند به این طرز تفکر که:
«ما خیلی سختی کشیدهایم؛ پس بچههای ما دیگر نباید سختی بکشند».