شفقنا زندگی – معتقد است که حضرت علی(ع) قائل به مرزبندی در بین مردم نبود و به همین دلیل تمام اقشار، اصناف، طبقات و حتی آنهایی که علی(ع) را باور نداشتند، به سادگی می توانستند با او بنشینند و سوالاتشان را مطرح کنند و گفت و گو داشته باشند چرا که اصل مسلم در رفتار و تعامل اخلاقی امیرالمومنین با مردم بر سه اصل رحمت، محبت و مودت استوار بود.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اکبر حمیدزاده، استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده شرح نهج البلاغه در هفت جلد، می گوید: امیرالمومنین انسان را انسان می دید و به نوع انسان ها نگاه احترام آمیز داشت و به همین دلیل در نگاه آن حضرت هرگز یک مرزبندی که نهایتا به قطبی گری در جامعه منجر شود مشاهده نمی شد؛ اگر در جامعه مرزبندی ایجاد کردیم نه به دو قطبی بلکه به چند قطبی کردن جامعه می انجامد و این به ضرر جامعه و امت اسلامی است.
حمیدزاده اظهار می کند که علی(ع) اخلاق مصلحت اندیشانه نداشت بلکه اخلاق او برگرفته از ایمان اعتقاد و باوری بود که ریشه در وحیانیت دین داشت لذا شخصیتی که دارای قوام و استحکام است، در امواج متزلزل نمی شود و استواری شخصیت خود را حفظ می کند و علی(ع) همیشه این استواری شخصیت خود را داشت لذا در تمام شرایط یک رفتار متعادل عقلانی قابل توجیهی از آن حضرت دیده شده است.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا زندگی با حجت الاسلام و المسلمین حمیدزاده در بخش اول را می خوانید:
* سیره رفتاری و عملی امام علی(ع) در تمام برهه های زمان مثال زدنی و الگوگیری از آن از جمله نیازهای امروز مسلمانان است. یکی از مواردی که نیاز آن امروز در جامعه ایران به وفور قابل لمس و درک است، الگوگیری از رفتار و نحوه برخورد امام علی(ع) با اطرافیان است. ایشان با عامه مردم چه نوع رفتاری داشتند و چه اصول و چارچوبی را در رفتار خود همواره مدنظر قرار می دادند؟
اولا باید عرض کنم که شخصیت علی(ع) یک شخصیت جامع الاطراف بود و در واقع گستره زندگی آن حضرت در هر جهتی چه از نظر، نظری و چه به اعتبار عملی، درس زنده و زندگی بخشی برای نوع بشر است و اگر واقعا کسی بخواهد در دریای پر موج ارزش های وجودی امیرالمومنین شناور شود، گوهرهای بسیار پر بهایی می تواند به دست بیاورد و به دیگران عرضه کند لذا سوالی که مطرح کردید در واقع در یک بُعد از ابعاد رفتاری آن حضرت یا یک بخشی از سیره اخلاقی آن حضرت در تعامل با مردم است؛ امیرالمومنین انسان را انسان می دید و به نوع انسان ها نگاه احترام آمیز داشت و به همین دلیل در نگاه آن حضرت هرگز یک مرزبندی که نهایتا به قطبی گری در جامعه منجر شود مشاهده نمی شد.
مصر یادگار فراعنه است و در نتیجه اوصاف و خصلت هایی از فرعونیان را با خود داشت، تکبر، غرور، منیّت، حق ستیزی و امثال اینها که در مجموعه فرهنگ مصر در طول سالیان متمادی وجود داشت ولی امیرالمومنین وقتی مالک اشتر را به مصر اعزام می کند خطاب به مالک، می فرماید: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ» علی(ع) از دو کلمه استفاده می کند، “الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ”رحمت، محبت و مودت؛ این سه کلمه زیباترین کلماتی هستند که می توانند در تعامل بین انسان ها وجود داشته باشند. فرض کنید به کسی که عازم مصر است و می رود که فرمانروای مصر شود، می فرماید: با مردم که در مقابل شما از هر گروه، جمعیت، فکر، ایده، اندیشه و فلسفه ای هستند، رحمت، محبت و مودت داشته باش؛ یعنی به تناسب افراد، اشخاص و شئونات آنها باید از رحمت، مودت و محبت استفاده کنیم. این نگاه سیاسی امیرالمومنین در عرصه حکومت است که واقعا می تواند یک تصویر الهی و انسانی بس بلندی از رفتار کریمانه آن حضرت، نسبت به نوع انسان را نشان دهد و جالب تر اینکه علی(ع) در ادامه صحبت خود می فرماید: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ؛ مردم از این دو دست بیرون نیستند، یا مومن هستند یا مومن نیستند، یا دعوت توحیدی را پذیرفتند یا نپذیرفتند یا هم فکر و هم خط شما در دینداری هستند یا هم فکر و هم خط شما نیستند»
*اتفاقا این دو جریان در جوامع مختلف از جمله جامعه اسلامی وجود دارد، اما مساله مهم نوع برخورد صحیح با هر یک از این گروه هاست، حضرت علی(ع) تأکید می کردند که با این دو جریان چطور باید رفتار کنیم؟
بدیهی است که آن رحمت، محبت و مودتی که امیرالمومنین مورد اشاره قرار داد و فرمود: «ظرف جانت را از این اوصاف گوهرین انباشته کن» به این خاطر است که در رفتار و کردار افراد و اشخاص با نوع انسان ها مخصوصا انسان هایی که چشم خود را به یک مراد، مرشد و کانون برتری دوخته اند باید از این سه عنوان استفاده شود، رحمت، محبت و مودت. بنابراین اولین نکته ای را که ما از سیره عملی علی(ع) در رفتار با آنها استفاده می کنیم این است که حضرت قائل به مرزبندی در بین مردم نبود و به همین دلیل تمام اقشار، اصناف، طبقات و حتی آنهایی که علی(ع) را باور نداشتند به سادگی می توانستند با علی بنشینند حرف بزنند، سوالاتشان را مطرح کنند و گفت و گو داشته باشند؛ آن چنان که تاریخ زندگی آن حضرت یک چنین والایی های اخلاقی را نشان می دهد و جالب این است که در ادامه همین صحبت و سخن علی(ع) هست که می فرمایند: یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ؛ مردم اشتباه می کنند، می لغزند، ممکن است که گاهی پا روی قانون بگذارند؛ وقتی شما فقط منتظر هستید که شلاق بلند کنید و از قوه قهریه استفاده کنید و همه تکیه گاه مدیریتی شما زندان، تبعید، شلاق و تنبیه است، این امر درست نیست و باید توجه داشته باشید که مردمی اشتباه می کنند یا اشتباه نمی کنند و عمدا قانونی را زیر پا می گذارند، فأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ؛ این افراد قبل از اینکه شلاق و تیزی دشنه و درفش حتی قانونی تو را ببینند، نیاز به محبت، رحمت و مودت دارند، آن چنان که خود شما وقتی مرتکب اشتباه می شوید از خداوند توقع دارید شما را مورد عفو قرار دهد و از شما بگذرد و خداوند هم می گوید: “حق من مقدم بر غضب من است” آن چنان که در دعاها آمده، “خدایی که رحمتش مقدم بر غضبش است” بنابراین اصل مسلم در رفتار و تعامل اخلاقی امیرالمومنین با مردم بر سه اصل رحمت، محبت و مودت استوار بود و بر همین اساس در عهدنامه است که می فرماید: «اگر کسی مرتکب خلاف شد و از نظر قانونی هم جرم او اثبات شد و قاضی حکمی را برای تنبیه و عقوبت او صادر کرد، به خاطر اینکه مجرمی را به دام انداختی، شادی نکنی و اظهار سرور نداشته باشی که توانستی کسی را شلاق بزنی و زندان بیندازی و عقوبت کنی» آن چنان که در همین عهدنامه مالک است که حضرت می فرماید: «مراقب باش که شتابان تصمیم نگیری، حیثیت و کرامات انسانی افراد را نادیده نگیری، بلکه توجه داشته باشی که آنها انسان هستند و با انسان باید رفتار انسانی کرد» حتی در حدیثی آمده که پدری از فرزند جوان یا نوجوان خود گله مند بود و می گفت به دلیل اینکه اهل تخلف، ایستادگی و عصیان گری است، گاهی او را تنبیه می کنم، امیرالمومنین فرمود: «هرگز به خود اجازه ندهید که او را بزنید، اگر خواستید او را تنبیه کنیم، با او قهر کنید و اگر قهر هم کردید بعد از مدت کوتاهی کسی واسطه شود و شما را آشتی دهد»
*این رفتار را در برخورد با مخالفان نیز مدنظر قرار می دادند یا اینکه در برخورد با مخالفان و دشمنان، در اصول اصلی رفتار خود به تغییری قائل بودند؟
شیوه رفتاری امیرالمومنین را می توان در رفتار با خوارج دید، وقتی حضرت مشغول تلاوت قرآن بود، آنها شعار علیه علی(ع) می دادند “لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ” می گفتند، علی گاهی ساکت می شد تا آنها شعارشان را بدهند چون از آیات قران استفاده می کردند و قرآن می گوید: «وقتی قرآن تلاوت می شود، ساکت شوید و گوش دهید» با چنین رفتاری حضرت آن چنان روش مدارا پیش گرفت که فرمود: «بعد از من خوارج را نکشید، با آنها نجنگید چرا که آنها دنبال حق بودند، اما راه را اشتباه رفتند» بنابراین اولین نکته ای را که در پاسخ می توانم عرض کنم این است که در سیره و رفتار علی(ع) با مردم اخلاق بر محور رحمت، محبت و مودت شکل گرفته که حاصل آن، پاسداشت کرامت انسانی نوع انسان هاست بدون اینکه یک مرزبندی برای آنها قائل شود. اگر در جامعه مرزبندی ایجاد کردیم نه به دو قطبی بلکه به چند قطبی کردن جامعه می انجامد و این به ضرر جامعه و امت اسلامی است. در نهج البلاغه آمده که امیرالمومنین حتی افرادی که محکوم به حد شرعی می شدند، مثلا کسی دزدی می کرد، یا زنا می کرد، علی(ع) ضمن اینکه حکم خدا را جاری می کرد، می گفت که حق و حقوق آنها نباید ضایع شود، یعنی عقاب و محکومیت به اندازه جرم بود و توازنی بین جرم و عقوبت وجود داشت که این عدالت است، اگر کسی خلافی کرد هم وزن خلافش او را تنبیه کند، دیگر آبروی او را نبریم، مالش را از بین نبریم، حیثیت اجتماعی او را خرد نکنیم بلکه به اندازه خطایی که کرده، او را عقوبت کنیم لذا علی(ع) با خوارج همین رفتار را داشت آن چنان که با غیر خوارج همین طور بود، در حقیقت با همگان معتقد به یک رفتار اخلاقی برگرفته از منطق قرآن کریم بود که خطاب به پیامبر می فرماید: فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ؛ اگر علی(ع) می خواست از این اصل محورین اخلاق رفتاری منحرف شود، آن زمان که ابن ملجم را می شناخت و می دانست که ابن ملجم قاتل اوست، در یک شرایط سهل می توانست او را از بین ببرد ولی در همان شرایط او را بر سر سفره خود می نشاند، ضمن اینکه خطاب به ابن ملجم می فرمود: «من دارم می بینم که تو دچار اسارت شیطان می شوی و دست به جنایت بزرگی می زنی» اما کاری به کار او نداشت و می گفت قصاص قبل از جنایت درست نیست و نا عادلانه است، یا زمانی که ابن ملجم در زندان فرزندان علی(ع) بود، شیری که برای علی(ع) می آوردند، مختصری می خورد، باقی آن را به ام کلثوم می داد و می فرمود: «زندانی تان فراموش نشود، به زندانی خود از نظر غذا و سایر امکانات رسیدگی کنید که به او سخت نگذرد» بنابراین علی(ع) اخلاق مصلحت اندیشانه نداشت بلکه اخلاق او برگرفته از ایمان اعتقاد و باوری بود که ریشه در وحیانیت دین داشت.
* امام علی (ع) در بخشی از نامه ۳۱ کتاب شریف نهجالبلاغه تاکید فراوانی بر رعایت حد و حدود روابط اجتماعی دارد. امام در چه مواردی و به چه دلیل حد و حدودی برای روابط اجتماعی قائل شدند، و این حد و حدود چه مسایلی را در بر می گیرد؟
در حدیثی آمده است: علی(ع) اگر کسی علنا مرتکب گناه می شد، به روی او نمی خندید، او را با خنده اش به ادامه گناه و انحراف تشویق نمی کرد و می فرمود: پیامبر به ما دستور داده که با افراد قانون شکن، اخمو برخورد کنیم. این یک مرحله از اخلاق بود، فرض کنید، افرادی پیش حضرت می آمدند که اهل نفاق بودند، علی عین اینکه با آنها تعامل اخلاقی داشت، سعی می کرد در رفتار خودش به آنها نشان دهد که علاقه مند به حیثیت، سرنوشت و عاقبت نیک آنهاست و هرگز به گونه ای رفتار نمی کرد که حتی کسانی که منافقانه رفتار کردند در آن مجلس آبرویشان برود.
شخصی به علی(ع) که در اوج قدرت بود، اهانت و جسارت کرد، حضرت به مسجد برگشت، مردم هم آمدند، اجتماع بزرگی شد، امام بالای منبر رفت و خطبه ای ایراد کرد و سپس فرمود: «کجاست کسی که به من اهانت و جسارت کرد، اگر بخواهم او را عقوبت می کنم، فرد سر خود را بلند کرد و گفت یا امیرالمومنین اگر هم بخواهی عفو می کنی، در حقیقت از علی(ع) عذرخواهی کرد و حضرت از کنارش گذشت.» یا در عبارت دیگری در دیوان منصوب به امیرالمومنین آمده که حضرت زمانی به آدم لعین و پستی برخورد کرد که به ایشان فحش داد، اما حضرت صورت خود را برگرداندن و راه خود را ادامه دادند و در حقیقت نشان دادند که با فرد با ایشان نیست، او مدام فحش خود را ادامه می داد و حضرت سعی می کرد که گذشت خود را ادامه دهد، گذشت حضرت چنان عودی که روشن شود و فضا را عطرآگین کند، عطر اخلاق و ادب را در آن فضا موج انداخت.
* رفتار امام علی(ع) در زمانی که در قدرت بود با زمانی که در میان مردم بود و به عنوان رهبر معنوی و نه سیاسی قلمداد می شد، تفاوتی داشت؟ در این دو برهه با توجه به شرایط و موقعیت ها، رفتار حضرت با مردم عادی، خانواده، دوستان و مخالفانش تغییر یافت؟
اِبْنِ اَبی الْحَدید عبارتی دارد که در شرح خطبه شقشقیه است و می فرماید: «اگر کسی می خواهد شخصیت متوازن و متعادل علی(ع) را بشناسد و بداند که چگونه علی(ع) مرد اعتدال و عقلانیت بود، به دو مقطع زمانی بنگرد، آن زمانی که علی(ع) منزوی بود و در گوشه ای نشسته و به خودش مشغول بود و آن زمان که با خواست و اراده مردم امامت و قدرت و رهبری امت را پذیرفت و در مقام حاکمیت برآمد، اگر این دو مقطع تاریخی زندگی علی(ع) را با یکدیگر مقایسه کنید، می بینید که هیچ تفاوتی در رفتار و کردار علی(ع) وجود نداشت، آنچنان که در رفتار و کردار و سیره عملی ایشان چه زمانی که در حکومت قرار گرفت و چه زمانی که منزوی و گوشه نشین بود، تفاوتی به وجود نیامد، در اخلاق نظری هم علی(ع) اینگونه بود یعنی هیچ تفاوتی بین دوران انزوا و انزال علی(ع) با دوران حاکمیت و اقتدار آن حضرت مشاهده نمی شود، اصلا این معنای قوام شخصیت است، یک شخصیتی که دارای قوام و استحکام است، چنین شخصیتی در امواج متزلزل نشود و استواری شخصیت خود را حفظ کند و علی(ع) همیشه این استواری شخصیت خود را داشت لذا در تمام شرایط یک رفتار متعادل عقلانی قابل توجیهی از آن حضرت در کتاب ها منعکس شده است.
انتهای پیام